در 30 تیر 1367، نیروهای بعثی عراق به تنگه بسیار استراتژیک ابوقریب در شمال غرب خوزستان حمله کردند.
فرمانده جنگ از اعزام گردان عمار برای مقابله با عراق خبر داد و از مرخصی رزمندگان این گردان مطلع شدند. بار دیگر دستور دادند گردان را به تنگه ابوقریب بفرستند. رزمندگان گردان عمار به پادگان دوکوهی بازگشتند و سریع تجهیز شدند و به سمت خط مقدم حرکت کردند. در این عملیات گردان عمار به تنهایی در مقابل یک لشکر زرهی عراقی قرار گرفت و نیمی از سربازان آن بر اثر تشنگی به شهادت رسیدند.
الصالحی در سال 1337 در خانواده ای مذهبی در شهر نجف آباد در استان اصفهان به دنیا آمد.
او از دوران کودکی از هوش و ذکاوت بالایی برخوردار بود و همزمان در دوره شبانه درس می خواند و به دلیل وضعیت اقتصادی خانواده در کنار پدرش به کار ساختمانی می پرداخت. با وجود مشغله کاری و فعالیت های خارج از مدرسه، جدیت و پشتکار او در تحصیل، او را شاگردی ممتاز در مراحل مختلف تحصیل کرده بود. حضور فعال او در محافل قرائت قرآن کریم باعث شد تا چندین سال در حوزه علمیه شهر نجف آباد در محضر علمایی چون آیت الله یزیدی به تحصیل بپردازد.
وی برای فراگیری آموزش های نظامی و چریکی به سوریه، لبنان و لیبی سفر کرد و پس از بازگشت به کشور در کنار شهید محمد منتظری با سازمان های آزادیبخش همکاری کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان عنصر اصلی و فعال حزب الله، نجف آباد نقش مهمی در مبارزه با ضدانقلاب و گروهک ها ایفا کرد.
صالحی در سال 1358 به عضویت افتخاری سپاه نجف آباد درآمد و در قسمت تبلیغات سپاه مشغول به کار شد. با شروع جنگ تحمیلی به همراه یک گروه 100 نفره که مسئولیت آنها را بر عهده داشت به جبهه های نبرد اعزام شد. پس از سه ماه جنگ مداوم در جبهه سرپل ذهاب، پیروز به شهر نجف آباد بازگشت. رغبت صالحی برای حضور در جبهه های حق علیه باطل باعث شد هرگاه عملیاتی در غرب یا جنوب کشور انجام می شد بلافاصله به آنجا برود.
زمانی که در عملیات فتح المبین مسئولیت گردان را برعهده داشت، از ناحیه پا به شدت مجروح شد و تا پایان عمر به سختی راه می رفت، اما در تمام صحنه ها حتی برای حدود یک ماه در طول عملیات حضور داشت. عمل. کوه های صعب العبور و پوشیده از برف در شمال عراق برای کشف این منطقه.
نوشتن خاطرات با فانوس
محمد مهدی فروغی یکی از دوستان شهید صالحی با اشاره به اینکه غلامرضا از سال 58 همزمان با اعزام برای شرکت در جشن های انقلاب لیبی، خاطره نویسی را آغاز کرد، گفت: وی از اعضای شورای نویسندگان مجله است. پیام شهید و شهید و خیلی چیزهای دیگر از آن جهان های مختلف، جهان انقلابی و جهان های غیرانقلابی در این نشریات به چاپ رسیده است.
وی با ذکر اینکه غلام رضا به خواندن و نوشتن علاقه زیادی داشت، افزود: وی حتی در زمان مجروحیت و حتی در سفر به عراق و مکه خاطرات سفر خود را در کتاب جیبی می نوشت با خودش حمل کرد پس از بازگشت، تمام یادداشت ها را به دفتر تقویم خود منتقل می کرد.
فروغی ادامه داد: غلامرضا همچنان در اوج درگیری، ناراحتی، خستگی و جراحت می نوشت. یک بار شهید صیاد شیرازی به من گفت: مجروح است، برو مراقبش باش. اردوگاه در یک دره قرار داشت. با تنبیه خودم به آنجا رسیدم. آن شب با اینکه مجروح شده بود و موتور برق کمپ خاموش شده بود، پس از پاک کردن خون زخمش، فانوس را روی زانویش گذاشت و خاطرات آن روز را یادداشت کرد.
موجودات ما در یک جعبه پیکان قرار می گیرند
دوست عرب همسر شهید صالحی گفت: زندگی را دست کم می گرفتیم. همه موجودات ما در تنه اسپند قرار می گیرند. به جای آویزان کردن لباسها، میخها را به دیوار میکوبیدم و وقتی میخواستیم به شهر دیگری برویم، آن میخها را بیرون میآورم و با خودم میبردم. غلامرضا خندید و گفت: شما مثل بچه های عملیات زندگی می کنید.
وی با بیان اینکه به دلیل وظایف همسرم مجبور شدیم در شهرهای مختلف از جمله ارومیه، کرمانشاه، اندیمشک و جنوب کشور زندگی کنیم و کرمانشاه آخرین جایی بود که با غلامرضا زندگی کردم، افزود: زندگی در غربت سخت است. میخواستم برای دخترم شیرخشک بخرم، اما مغازهها و مغازهها بسته بودند، بنابراین مجبور شدم برای رفتن به روستاهای نزدیک، پیرزنی برای بچهام یک گاو میدوشد.
هیچکس در جبهه غریبه نبود
محمد تابونکت یکی از یاران سردار صالحی با بیان اینکه وقتی غلام رضا به لشکر 27 حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد، اظهار داشت: «حضرت غلامرضا به لشکر 27 حضرت رسول اکرم (ص) رسید. در میان افرادی که دوستی های قدیمی داشتند غریبه بود. شاید چند نفر او را از راه دور می شناختند، می گفت: تمام سال های جنگ را در لشکر 8 نجف اشرف و در غرب و کردستان گذراند. تا حالا به عنوان جانشین فرمانده لشکر 27 آمده بود که به سرعت رفاقت ها شکل گرفت. خیلی زودتر از چیزی که تصورش را بکنید و این مزیت آن فضا و محیط دلچسب بود.
وی افزود: غریبه ای در جبهه نبود، به محض ورود به جمع، از آشنایان قدیمی بود. غلام رضا نیز با پیوستن به سربازان ارتش 27 یکی از آشنایان قدیمی ما شد.
غلامرضا با بیان اینکه مردی پاک و در عین حال سخت کوش، ماهر و دقیق بود و در مانورهای عملیاتی بی وقفه کار می کرد، در مسائل دینی ژرف بود و از منظر سطحی، به ویژه از اتلاف وقت برحذر بود. . او از جنگجویان به خاطر مسائل بی اهمیت اذیت می شد.
غلامرضا از یاران شهید منتظری بود
رفیق سردار صالحی گفت: غلامرضا بسیار کم حرف، محجوب، خجالتی و محجوب بود. افراد زیادی از احوال شخصیه او اطلاع نداشتند و کمتر کسی می دانست که او از فعالان قبل از انقلاب و از یاران خاص شهید محمد منتظری است.
جوانبخت افزود: چند روز پس از اعلام رسمی پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران، دشمن در منطقه فک پیشروی و پیشبرد. نیمه شب من و غلام رضا گردان عمار از لشکر 27 حضرت رسول الله (ص) را برای دفع یک دشمن به منطقه رساندیم. رزمندگان مقاومت شدیدی کردند. دشمن نیز با تمام توان به میدان آمد و نخواست عقب نشینی کند. بعد از نماز صبح به همراه چند نفر دیگر در دره قدم زدیم بورگزا مکان مناسبی برای استقرار نیروها پیدا کنید.
وی ادامه داد: روی تپه ای ایستادیم. به محض پیاده شدن از ماشین ناگهان یک گلوله توپ بین ما افتاد و هر کداممان را به گوشه ای پرتاب کرد. انفجار به قدری مهیب بود که برای چند لحظه صدایی نمی شنیدم و جایی را نمی دیدم. وقتی به خودم برگشتم دیدم افرادی اطراف ما هستند و می خواهند با آمبولانس تماس بگیرند.
وضعیت غلامرضا از همه بدتر بود.
کتاب ها
کتاب یک پایان شامل بخشهایی از پنج دفتر شهید صالحی درباره رشادتها و فداکاریهای رزمندگان اسلام در جنگ تحمیلی است که توسط همایش بزرگداشت سرداران شهید سپاه و 36000 شهید استان تهران منتشر شده است.
«جاده خون» کتاب دیگری از خاطرات شهید صالحی است که به کوشش احمد دهقان منتشر شده است. شکی نیست که دست نوشته های سردار شهید صالحی از مهم ترین اسناد مربوط به دفاع مقدس است.
کتاب پسر خورشید نوشته عباس اسماعیلی درباره زندگی شهید صالحی و کتاب پیرانه ها درباره زندگی و فعالیت های این شهید به قلم عین الله کاوندی منتشر شد.
تنگه ابوقریب به کارگردانی بهرام توکلی فیلمی سینمایی درباره دفاع از گردان عمار و سپاه محمد رسول الله (ص) در آخرین روزهای جنگ علیه نیروهای رژیم بعث است. در بخشی از این فیلم با شهید صالحی به عنوان یک رهبر رفتار می شود. این فیلم در سال 1396 تولید شد و در اولین نمایش خود در جشنواره فیلم فجر توانست تحسین منتقدان و مخاطبان را به خود جلب کند.
در فیلم مستندی مربوط به بهمن 61، منطقه عملیاتی الفجر، یک روحانی به نمایندگی از رزمندگان نجف العبادی و لشکر 8 النجف الاشرف صحبت می کند. این روحانی رزمندگان دفاع مقدس را با مسلمانان ابتدای اسلام و حتی بالاتر از آنها مقایسه می کند.
jahannews به نقل از یستا
مطالب مرتبط
افغانستان و ایران تفاهمنامه اتصال شبکههای اینترنت امضا کردند
آیا مدارس اصفهان فردا چهارشنبه (۵ دی ۱۴۰۳) تعطیل است؟
خروج نیروهای فرانسوی از جمهوری چاد (یکم دی ۱۴۰۳)