چهره رئیس جمهور شهید در یک اثر خلاقانه

به گزارش خبرگزاری دانشجو، علی مینایی فرد، خوشنویس و چاپخانه با تلفیق نقاشی و خوشنویسی، تصویری از رئیس جمهور شهید کشیده است. این اثر تلفیقی از نستعلیق و خط سنتی بر روی بوم 60 در 90 برگرفته از بیت الشعرای شاه اجرا شده است که در ادامه می خوانید:

محنه العامری
من در دفتر خدمت شما در روستا بودم و به همین دلیل پرونده شما شهید شد

پروانه علیپور
بعد از سه سال خدمت بدون مزد، نوبت کمی استراحت است

فرزانه قربانی
دردسر هیچ وقت سراغت نیامد / سزاوار آرامش در کنج حرم بودی

زهرا سادات قاسمی.
چون شاه بودی و حالا بهشت ​​می شوی / این مدال بر پیشانی تو می درخشد

معصومه جراح زاده
در روز میلاد امام مهربانی اینگونه برای ما غمگین شد و رفت…

مهدی نژاد ابراهیم
گرچه آسمان بر تو گریست، اما گریه تو به سوی خدا جبران نکرد

نسیبه مرادی
پس از هفت آسمان، در آسمان هشتم، با چشمان خود خدمتگزار پادشاه خراسان را دید.

محمدمهدی عبدالله
ای دکتر دل های خسته ای که در دل ما اشک ریختی/گرمای فراق

طیبه محمودی
آتش این بار حکایت دارد / خبری از سروی و گلستان نیست / سوخت در راه عشق ابراهیم / این آغاز اوست نه پایان

مهتا سانی
لاله ای خوشبو از بهار گذشته / ساعت لبخند تو گلی تمام عیار / شهدا سرت را گذاشتند / در دل آن کوه در آغوش مادر / این آخرین نفس تو بود که می گفتی / ای شاه به من آرامش بده این آخرین نفس

مونا العامری
چه شد، دفترت را ترک کردی! / چرا در باران! چرا سرد است؟ / گلستان لرستان و شبی کرمان / به نامردی پشت نکردی / یار محروم بودی! اما انگار! محال است که برنگردی/من از قرآن و لشکر کربلا محافظت کردم! نشون دادی که مردی!

با محبت
می خواست بت های قدرت را در هم بکوبد/ مردی که ابراهیم دوران بود اما ما نفهمیدیم

ریحان ابراهیم زادگان
مردی از این قبیله برای صعود به راه افتاد / و گرما دوباره در دل این سرزمین نشست

محمدمهدی خان محمدی
خبر دروغ بود و این ماجرا از آه/ که صبح خدمت همیشه کوتاه است

منصوره محمد مزنان
در آغوش یک کنده برای او آسان / اکنون که سرش به طرز ناخوشایندی از کوه جدا شده است

زهرا علیپور
حرم مطهر حرم آرامگاه شماست / پس از مجاهدت، وقت استراحت شماست.

فاطمه نانی زاد
چه روزگار غریبی است آقا ابراهیم

مبین رستمیان
تو دفتر خدمتت را گرفتی مرد / رهبر بودی و حالا شهید جمهوریت

آهنگ مشاور نظامی
با لجاجت و ناجوانمردی و با عقوبت ما / دشمن تو ترس ما را نخواهد دید / حتی شهادت راه و رسم الکوثری است / مادر سادات گفت این راه تربیت ماست …

آقای بوریا وصفی
شیشه آسمان در میان ابرها شکست… / آغوشش را باز کرد و در خاک فرو رفت

الهام صفالو
خسته بودم اما تو با لب خندان رفتی / کوه بودی به راحتی از این راه رفتی