خاکپور شهرآرانیوز; از جمله جملات مختلفی که برای تعریف یک شخص به کار می رود، یکی از آنها این است: «آدم قصه گو است». شاید نتوان تاریخ دقیق داستان اول را مشخص کرد، اما کم و بیش سن حضور انسان بر روی زمین در نظر گرفته می شود. انسان هرگز در شنیدن داستان و قصه گویی آزاد نبوده است و در هر عصری تریبون جدیدی برای بیان آنها ایجاد کرده است. روایت خود را بر اشکال هنری و تکنولوژیک تحمیل کرده است. از اجرا در آمفی تئاترهای یونان باستان تا فیلم هایی که با کمک هوش مصنوعی ساخته شده اند، انسان ها مصرف کننده داستان بوده اند. به عنوان مصرف کننده نان.
با محمود هرقانی، کارشناس فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان خراسان رضوی و هماهنگ کننده داستان منطقه که سال هاست به قصه گویی می پردازد، درباره اهمیت قصه و نقش آن برای مردم امروز گفت و گو کرده ایم. تعامل تکنولوژی و فضای مجازی و داستان و میراث ادبیات کهن داستان ها او معتقد است این داستان واکسن و دارویی است برای رویارویی کودکان با سختی های زندگی. خرقانی فناوری و فضای مجازی را نه تهدیدی برای داستان، بلکه موهبتی برای انتقال بهتر مفاهیم نهفته در داستان ها، یاری دهنده سخنان فردوسی، مولانا و سعدی می داند.
ما از همه چیز انتظار تکلیف داریم و وقتی به داستان می رسیم شاید سوال خیلی ها این باشد که اهمیت و تکلیف داستان برای مردم امروز چیست؟
داستان گویی یعنی زندگی با تخیل، تجربه چیزی در تخیل قبل از اینکه در واقعیت اتفاق بیفتد. همه ما دوست داریم فرزندانمان از تجربیات خود بیاموزند. بزرگان گفتند سرت را به سنگ بزن. اما بسیاری از تجربیات را نمی توان برگرداند یا جبران کرد. اما در یک داستان حرفه ای و درست می توان آن اتفاق را به فضای تخیل برد تا کودک یا نوجوان آن را در تخیل تجربه کند; مثلاً تجربه مرگ کودکان و نوجوانان را نابود می کند; ما باید کودک را برای این احتمال آماده کنیم و می توانیم این کار را با داستان انجام دهیم. به عنوان مثال، با داستانی که شامل تصور مرگ است و در آن مرگ برای حیوانی اتفاق می افتد، برای مثال، کودک آماده است تا غم را تحمل کند و از هم نپاشد. ماهیت داستان سرایی چنین است; این واکسن و آنتی بادی است که کودک را برای رویارویی با تجربیات مختلف و گاه دشوار زندگی آماده می کند. البته تأثیر آن در چارچوب یک فرآیند بلندمدت صورت می گیرد.
شاید این دیدگاه مورد انتقاد قرار گیرد که چرا باید کودکان را با این اتفاقات تلخ و تاریک آشنا کنیم؟
آیا مرگ، نابرابری، شر و ظلم در همه جوامع وجود ندارد؟ نمی توانیم بگوییم همه چیز خوب است. اگر بگوییم همه چیز خوب است، بچه را در حباب می گذاریم و اگر بچه را در حباب نگه داریم، بعد از ورود به جامعه در اولین شکست فرو می ریزد. یکی از دلایل خودکشی، همین تعارض در عقاید و مواجهه با مشکلاتی است که انسان برای آن آمادگی ندارد. زیرا آن واکسن که داستان یکی از آنهاست، در کودکی به کودک تزریق نشده است.
یک داستان واقعی تاثیر خواهد داشت. حتی اگر سالها طول بکشد. اگر پادتن داستان در بدن کودک باشد خم می شود اما شکسته نمی شود و دوباره بلند می شود. در این مرکز گزارش های بسیار کمی مبنی بر اقدام به خودکشی دریافت کرده ایم و این حادثه توانسته مسیر این افراد را تغییر دهد.
در دنیای مدرن و پرشتاب فناوری، چگونه یک داستان – به معنای سنتی ما – می تواند با ابزار و امکانات نوشیدنی روزمره رقابت کند؟
اکثر مردم ما فکر می کنند که داستان به شکل کهن خود باقی مانده است و وقتی اسم داستان می آید یاد شب های زیر کرسی می افتند در حالی که همه رفتار و مکان ما قصه است.
آنچه اکنون در این فضای مجازی می بینیم یک داستان است. مثلا خود اینستا جای داستان است و پر از داستان است. البته به صورت عکس. عناصر داستان، چیزهایی مانند تخیل، فانتزی، داشتن یک قهرمان و آشنایی نه تنها قدیمی می شوند، بلکه روز به روز مدرن تر می شوند و بچه های امروزی آن را می خواهند. داستان همچنان جالب است. اما دو نکته دارد: داستان کیست و داستان کیست. برخی افراد توانایی داستان گویی را دارند.
اگر قصه گو در ابزارش ماهر باشد و ساختار و متن خوبی داشته باشد، می تواند بچه های امروزی را هم جذب کند. ما به بچه های امروزی نمی گوییم «گوشی را نیاورید یا خاموش نکنید». ما باید کسانی باشیم که خوب باشیم و بتوانیم آنها را جذب کنیم. یکی از مواردی که مرکز به دنبال آن است این است که ساختارهای جدید و این جشنواره هایی که برگزار می شود را بشناسیم تا ببینیم از چه راه هایی می توانیم موفق تر باشیم. چون بچه ها را رصد می کنیم و تاثیر داستان ها و سبک های مختلف را روی آنها می بینیم.
کودکان با هر صفحه در اینستاگرام در معرض 10 داستان قرار می گیرند. داستان شما چگونه می تواند با این فضا رقابت کند؟
ببینید فضای مجازی که راه خودش را می رود. این مسیر توقف ناپذیر است. مسئله این است که ما قرار نیست فضای مجازی یا اینستا را شکست دهیم یا پیشی بگیریم، ما تسلیم نخواهیم شد و با فرم ها و ابزارهای جدید داستان تعریف می کنیم. اکنون به هفده و هجده ژانر داستان سرایی داریم: داستان های متحرک، داستان های متحرک، داستان های دیجیتال و موارد دیگر. ما این فضاهای جدید را گرفتیم و برای قصه گویی از آنها استفاده کردیم و هیچ وقت در قصه گویی مخالف این فضاها نبودیم.
قدیمها وقتی قصه میگفتیم، از بچهها میخواستیم تصور کنند در یک دستش ستاره و در دست دیگر خورشید است. حالا این گوشی به من این امکان را داده است که وقتی در مورد خورشید صحبت می کنم، خورشید را در دستانم بیاورم.
به جای رد فناوری، می توانم از فرصت های آن استفاده کنم. فناوری راه خودش را میرود و مسئله این است که من باید با بچهها اینطور باشم. ما نباید مانع باشیم، باید در کنار آنها باشیم. اگر فرزندم در فضای مجازی است، باید یک صفحه ایجاد کنم و حتی از او کمک بخواهم. چون او از من جلوتر است. اگر دانش درست را به کودک بدهیم، دیگر نگران پیشرفت تکنولوژی نیستیم.
آیا از شیوه های جهانی استفاده از فضای مجازی در داستان و مناسب برای کودکان اطلاع دارید؟
خانم آتریس مونترو، محقق اسپانیایی که به ایران نیز آمده است، گفت که از قصه گویی در فضای مجازی برای محیط زیست استفاده کرده اند و برای این کار از افکار نوجوانان استفاده کرده اند. مثلا بچه ها را در قطار مشهد دعوت کنید و ببینید چه ایده هایی به شما می دهند. دوره بنر گذشته است. اگر به بچه ها فرصت بدهیم و کار کنند خودشان در فضای مجازی خودشان کار می کنند. کشیشی از یونان آمد. وی گفت: به عنوان مثال در کلیسا از فناوری هایی استفاده می کنیم که متعلق به کودکان و نوجوانان است.
در ادبیات کهن ما آثاری پر از داستان وجود دارد، چگونه می توانیم این آثار را مدرن و مناسب کودکان و نوجوانان کنیم؟
داشتم با اتوبوس می رفتم. چند نوجوان را دیدم که ناگهان در فضایی شوخی شعری از سعدی را خواندند و بعد درباره سعدی بحث شد. به دوستانم گفتم دوران سعدی نگذشت، دوران ما گذشت. درست است: «شهنما»، «بوستون»، «کلیله ودمانه» و «متنوی» پر داستان هستند و باید برای کودکان اقتباس شوند. مولانا در داستان های خود از موجودی اخلاقی می گوید.
ما هم می خواهیم اخلاق را به بچه ها منتقل کنیم، اما نمی توانیم اثر دیگری مثل «مثنوی» بنویسیم، بنابراین باید دوباره آن را بنویسیم. این مرکز ده تا پانزده سال پیش دستخوش بازنویسی و بازسازی شده است. هدف ما این بود که بچه ها به اصل محتوای مولانا یا خیام پی ببرند و این بازنویسی و بازسازی هنری می تواند متون قدیمی ما را احیا کند. تمام ویژگی های قصه گویی در شاهنوما از قبیل خیال پردازی، تخیل، پهلوانی و سایر ابعاد، امروزه نیز برای کودکان جذاب است.
اگر کمپانیهای انیمیشنسازی مانند پیکسار و والت دیزنی دست خود را بر روی «پادشاه» بزنند، فکر میکنم محتوای انیمیشنهای آنها تا ۱۰۰ سال در دسترس خواهد بود، اما «پادشاه» به شکلی که هست برای بچهها کمی خشن است. در حالی که ما می خواهیم شاهنامه درست خوانده شود، برای بچه ای خیلی زود است که آن شعر را بخواند. او ابتدا باید لذت داستان ها را تجربه کند و بفهمد سیاوش و گورده آفرید کیستند، سپس ابیات اصلی را بخواند.
یعنی در کنار نقالی داستان مدرن «شاهنوما» را هم داشته باشیم. شاید کسی به جای صفحه نمایش، دستگاهی اختراع کند که در انتقال یک داستان مؤثرتر باشد. ما تجربه ای داشتیم که – مثلا داستان افتادن رستم در چاهی را اجرا کردیم که برادرش با وسایل مدرن برایش حفر کرد و بچه ها استقبال کردند و ماجرا را دنبال کردند. پس از آن نزد او می رود و اگر برود می میرد.
ناکالی میراث فرهنگی ماست اما می خواهیم چیزی به آن اضافه کنیم. از سوی دیگر، فناوری نیز کمک می کند تا سخنان مولانا، سعدی و فردوسی در دل و ذهن کودک جا بیفتد. این فناوری است که به سراغ ما می آید. با این حال، ممکن است چندین سال طول بکشد تا اثرات آن در کودک مشاهده شود. باید صبور باشیم. نباید جلوی کودکان و نوجوانان امروزی بایستیم.
مطالب مرتبط
گلبانگ محراب تا بانگ مضراب | یادی از مرحوم جواد بدیعزاده، موسیقیدان و آهنگساز خوشنام ایرانی
هیاهوی کاندیدای بدون برنامه در رسانهها| یک مشت اظهارات عوام پسندانه!
در گوگل، اسکویید گیم بازی کنید! + آموزش