با این حال، هنگام تحقیق و پیش بینی سیاست خارجی ترامپ یا بایدن، اکثر تحلیلگران آمریکایی موافق هستند که این دو سیاست یکسان دارند. تاکنون هیچ نشانه روشنی مبنی بر اینکه سیاست ترامپ در قبال خاورمیانه چگونه خواهد بود، به خصوص اگر رئیس جمهور شود، وجود ندارد، زیرا او مجموعه ای را پیش روی خود خواهد داشت که به طور مستقیم و آسان قابل حل نیست، مانند «مجموعه گوردی. ” خوانشهای آکادمیک تلاش میکنند جهتگیری سیاست خارجی ترامپ را بین دکترین یا استراتژیاش و اینکه آیا ترامپ از سنت خاصی در سیاست آمریکا پیروی خواهد کرد، پیشبینی کنند. بحث در اینجا در مورد استراتژی کلان ترامپ است که مبتنی بر تأثیر وضعیت ملی بر جهت گیری کلی ایالات متحده در امور بین الملل و رویکرد “اول آمریکا” است که هدف آن مقابله با تهدیدات عمده علیه منافع ملی این کشور است. از جمله اتحادهای ایالات متحده، معاملات تجاری ناعادلانه (مانند چین)، مهاجرت غیرقانونی، و تروریسم. رویکرد جدید ترامپ در سیاست خارجی را میتوان در سه نکته خلاصه کرد:
اول: پیشینه سیاسی و ایدئولوژیک رئیس جمهور، تیم مدیریتی وی و جهت گیری کلی در زمینه مدیریت امور خارجی آمریکا.
دوم: ماهیت جهت گیری کلی سیاست آمریکا توسط تصمیم گیرندگان و تأثیر تحولات بین المللی جدید و فوری بر آن.
سوم: توانایی رئیس جمهور در هماهنگی و توازن بین نکات اول و دوم و رویدادهای نوظهور جهانی و برخورد با توصیه های صادره از سوی تصمیم گیرندگان در ایالات متحده (اطلاعات مرکزی، شورای امنیت ملی، وزارت دفاع، وزارت امور خارجه، کنگره، مراکز تحقیقاتی). ، دفتر تحقیقات فدرال…) .
برخورد با اروپا و ناتو
تیری برتون، کمیسر اتحادیه اروپا، در یک میزگرد در ماه ژانویه، برخی از آنچه در نشست سال 2020 بین ترامپ و رئیس کمیسیون اروپا اورسولا فون در لاین اتفاق افتاد را بازگو کرد. ترامپ به فاندرلاین گفت: «شما باید درک کنید که اگر اروپا مورد حمله قرار گیرد، ما هرگز به کمک و حمایت شما نخواهیم آمد. به هر حال ناتو مرده است و ما ناتو را ترک می کنیم. برتون به یاد می آورد: «او رئیس جمهور ایالات متحده بود و ممکن است برگردد. ترامپ در یک گردهمایی تبلیغاتی در کارولینای جنوبی در ماه فوریه گفت که به روسیه اجازه می دهد با کشورهای ناتو که به اندازه کافی هزینه نمی کنند، «هر کاری می خواهد بکند».
خاورمیانه
ترامپ در مقاله ای در واشنگتن پست در سال 2018 گفت: «اگر بخواهیم تعدادی نیرو در این قسمت از جهان مستقر کنیم. [خاورمیانه]اجازه دهید آن را حفظ کنیم، دلیل آن هم اسرائیل است. با تغییر فعلی که از آغاز نبرد الاقصی رخ داده است، جنگ اسرائیل با غزه، مداخله جبهه های پشتیبانی با حمایت نظامی از مقاومت غزه در منطقه، ورود یمن به رویارویی و … بسته شدن جزئی دریای سرخ به روی کشتیهای اسرائیلی و آمریکایی، به نظر میرسد که آمریکا با یک رویارویی جدی و عملیاتی مواجه است و باید برای ارائه راهحلهایی آماده باشد. بر اساس گزارش قبلی وزارت امور خارجه اسرائیل، ترامپ خاورمیانه را سرمایه گذاری عاقلانه ای نمی داند و ممکن است تلاش کند دخالت آمریکا در درگیری را محدود کند. بنابراین تعهد ترامپ به اسرائیل تنها بر اساس اصول سیاست خارجی آمریکا خواهد بود. مهم این است که آمریکا به امنیت اسرائیل پایبند است و اسرائیل خط قرمز است. ترامپ با توجه به ماهیت تیم سیاسی خود، شخصیت های یهودی مانند دیوید فریدمن، کوشنر و جیسون گرینبلات را انتخاب کرد. در چارچوب معامله قرن که ترامپ برای آن اهمیت زیادی قائل بود، واضح است که با توجه به سه عامل امنیت اسرائیل، ثبات قیمت نفت و مقابله با محور مقاومت، گره گشایی اسرائیل وجود دارد. گره درگیری آمریکا با خاورمیانه؛ علاوه بر یک عامل نیمه عمده، که در مقابله با جهت گیری چین به سمت خاورمیانه است.
ترامپ جهان را بازاری تجاری می داند که هر طرف می تواند از طریق آن بر اساس مفهوم معامله چانه زنی کند و این مبنای مفهوم او برای حل مناقشه در خاورمیانه به ویژه فلسطین است.
روزنامه پولیتیکو در آخرین شماره خود مقاله ای با عنوان «شرط نتانیاهو روی ترامپ ممکن است نتیجه معکوس داشته باشد» منتشر کرد که در آن برخی از کارشناسان اسرائیلی اشاره کردند که زبان به کار رفته در سخنرانی جدید ترامپ با آنچه وی در برنامه سال 2016 وعده داده بود، مطابقت ندارد و ممکن است متفاوت است.
یک کارشناس امنیت ملی که با کمپین ترامپ آشناست، گفت: «مسئله اسرائیل یک جعبه سیاه است و نسبت به سایر حوزههای سیاست او مبهمتر است».
این کارشناس افزود: اما میخواهم به این نکته اشاره کنم که ترامپ از نتانیاهو انتقاد کرد و واضح است که از او راضی نیست و باز هم ترامپ مایل به معامله است و افزود: اگر نسبت به نتانیاهو بیتفاوتتر باشد و کمتر بیتفاوت باشد تعجب نمیکنم. مایل به انجام کارهایی مانند الحاق کرانه باختری یا غزه.»
از 7 اکتبر، مشخص نبود که ترامپ در صورت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری چه می خواهد بکند. وی در دوره اول ریاست جمهوری خود به شدت از رژیم صهیونیستی حمایت کرد و تلاش های دولت خود را بر اجرای توافقات عادی سازی با کشورهای عربی متمرکز کرد و تلاش کرد هر آنچه را که می تواند در توافقنامه ابراهیم گنجانده شود. وی این توافقات را از مهمترین دستاوردهای خود می داند و معتقد است کمک به اسرائیل برای ادغام در منطقه و تضمین امنیت آن به آمریکا این توانایی را می دهد که از منطقه فاصله بگیرد.
اگر ترامپ برای دور دوم به کاخ سفید بازگردد، احتمالاً همان مسیری را که قبلا در پیش گرفته بود، با تکیه بر تجربیات خود طی خواهد کرد. اما اگر او تصمیم به توقف جنگ غزه بگیرد، ممکن است موضوع عادی سازی و گسترش روابط اسرائیل و اعراب تقویت شود که فضای بیشتری برای تمرکز بر ایران و فعال کردن مجدد سیاست فشار حداکثری بر آن فراهم می کند.
اکنون، ترامپ میخواهد از دوره اردک بایدن استفاده کند و به شکست دادن سیاستهای دموکراتها که بر سیاست آمریکا در سطح جهانی، بهویژه در اروپای شرقی و غرب آسیا تأثیر میگذارد، ادامه دهد، زیرا به گفته او، اگر در کاخ سفید بود از این اتفاق جلوگیری میکرد. . اگر جنگ در اوکراین بود، از حمله حماس در 7 اکتبر جلوگیری می کرد.
اگر ترامپ بتواند معامله قرن و توافق ابراهیم را احیا کند و کشورهای عربی به رهبری عربستان سعودی به توافق خود برای عادی سازی روابط و ارائه انگیزه های اقتصادی قابل توجه به گروه های مقاومت در ازای توقف نامحدود خصومت ها ادامه دهند، ممکن است امکان حرکت وجود داشته باشد. به سوی نوع جدیدی از اجماع در خاورمیانه. این انطباق به شکلی خواهد بود که همه طرف های ذینفع را شامل می شود. به عنوان مثال، در ازای تمایل عربستان سعودی برای عادی سازی روابط، بازنگری توافق عربستان و چین و ارائه تسلیحات بی سابقه به عربستان سعودی بدون محدودیت قبلی در روابط با اسرائیل، جنگ اسرائیل علیه غزه را متوقف می کند، در حالی که معامله مبادله و بازسازی ادامه دارد. و تلاش های انجام شده برای پیگیری برنامه هسته ای صلح آمیز که عربستان سعودی را راضی کند. قراردادهای تسلیحاتی و برخورداری از برنامه انرژی هسته ای، حس برتری منطقه ای کشور را نسبت به ایران و ترکیه باز می گرداند و علاوه بر آن، بار دیگر جایگاه این کشور را در شورای همکاری کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس تقویت می کند. در این صورت، اهداف دولت جدید ترامپ دوگانه خواهد بود. اول دستیابی به راه حلی دائمی برای پایان دادن به درگیری در فلسطین و دوم احیای روند عادی سازی و توافق ابراهیم است.
سپس با تبدیل کرانه باختری و غزه به مراکز مالی و تجاری منطقه ای، فلسطینی ها تسلیم وسوسه پیروی از «الگوی دبی» خواهند شد. برای دستیابی به هدف اول، در راستای چشم انداز دولت ترامپ در سال 2020، «طرح صلح ترامپ»، یک کشور فلسطینی غیرنظامی در کرانه باختری و نوار غزه با اختیارات حاکمیت محدود ایجاد خواهد شد و امنیت برای هر دو کشور در دسترس خواهد بود. . دستان اسرائیل به تنهایی؛ پس از آن شهرک های کرانه باختری و دره رود اردن به اسرائیل ملحق می شود و ده ها میلیارد دلار در اقتصاد فلسطین سرمایه گذاری می شود.
در مورد ایران که ترامپ «ذهن متفکر» همه رویدادهای خاورمیانه را ناشی از حمایت از نیروهای مقاومت و بنیانگذار عملی محور مقاومت می داند، سیاست «فشار حداکثری» بازخواهد گشت. . از طریق تهدیدات نظامی، سرکوب اقتصادی، خفه کردن، و تلاش برای فعال کردن فعالیتهای خصمانه در داخل از طریق رسانههای مرکزی و کارهای اطلاعاتی. علاوه بر استفاده از شرکت های اینترنتی ماهواره ای مانند استارلینک برای ارتباط با مخالفان و جاسوسان، افزایش سرعت هرج و مرج داخلی و انتشار عکس و فیلم در رسانه های دشمن.
فروش اسلحه
در حالی که ایالات متحده در حال حرکت به سمت خروج تدریجی از خاورمیانه است، حفظ نظم منطقه ای موجود و تقویت رژیم های متحد خود به نفع این کشور است که باعث می شود صادرات تسلیحات خود را افزایش دهد و در نتیجه ، قدرت نظامی این کشورها را تقویت کرده و به امنیت منطقه ای متعهدتر می شوند و آیا شرکت های تسلیحاتی از قراردادهای جدید منتفع می شوند و رقابت با چین و روسیه که ترامپ آنها را رقبای اصلی می داند افزایش می یابد. در این زمینه ترامپ در یکی از سخنرانی های خود اعلام کرد که اگر قراردادهای تسلیحاتی با عربستان را لغو کنیم، روسیه و چین بیشترین ذینفع خواهند بود و افزایش فروش تسلیحات به کشورهایی مانند عربستان باعث ایجاد فرصت های شغلی بیشتر برای آمریکایی ها و افزایش فرصت های شغلی می شود. . افزایش تولید ناخالص داخلی این نکته اصلی است که ترامپ از آن استفاده خواهد کرد تا سیاست خارجی را در خدمت سیاست داخلی قرار دهد.
نتیجه گیری
شخصیت، سابقه سیاسی و تجربه ترامپ در دوره قبل نشان می دهد که رفتار او در مقایسه با روسای جمهور قبلی غیرمنتظره است. ترامپ طرحی را برای خروج از افغانستان ارائه کرده است، از خروج از شرق فرات و سوریه صحبت کرده است، تهدید به «خروج» از ناتو کرده است و مدام از متحدان آمریکا صحبت میکند که مسئولیت دفاع از خود را بر عهده گرفته و پیامدهای مالی آن را متحمل میشوند. ترامپ همچنین به اشتباهات بایدن و جمهوریخواهان در برخورد با جهان و آمریکا حمله میکند و علیرغم همه نقشهها و نقشههای ادعایی او، آنچه که ایالات متحده با آن مواجه است، ارتباطی با نحوه تدوین راهحلهای ترامپ ندارد. همه سناریوهای ترامپ مانند قوهای سیاه خواهند بود، زیرا هیچ کس نمی تواند تأثیر یا روند تصمیمات او را درک کند، به خصوص که او بر بهره برداری از سیاست خارجی برای خدمت به سیاست های داخلی خود تمرکز می کند.
ترامپ در اکثر سخنرانی های انتخاباتی خود بر اظهارات مردمی و پوپولیستی و توانایی خود در تأثیرگذاری بر افکار عمومی تکیه می کند، اما وارد جزئیات نمی شود و سخنانش کلی، مبهم و غیرجزئی است. اما در مواردی که معتقد است میتواند به جذب آرای بیشتر کمک کند، لحن خود را تغییر میدهد، همانطور که در بیانیه اخیر خود در میلواکی گفت: «من به تمام بحرانهای بینالمللی که دولت فعلی ایجاد کرده است، از جمله نگاه میکنم. .. جنگ وحشتناک بین روسیه و من به اوکراین پایان خواهد داد که اگر من رئیس جمهور بودم هرگز اتفاق نمی افتاد و جنگ ناشی از حمله به اسرائیل که اگر من رئیس جمهور بودم هرگز اتفاق نمی افتاد. من به شما و به تمام دنیا میگویم، ما گروگانهایمان را میخواهیم و بهتر است قبل از اینکه من رئیسجمهور شوم، آنها را بازگردانند، در غیر این صورت بهای سنگینی خواهید پرداخت.»
اگر سیاست ترامپ که در این سخنرانی بیان شده جدی باشد، توقف این جنگ از طریق فشار آمریکا بر متحدانش چه در اوکراین و چه در رژیم صهیونیستی خواهد بود. این بدان معناست که ایالات متحده در حال دادن امتیازات بزرگ در سطح جهانی و وادار کردن متحدان خود به عقب نشینی از اهداف خود است. سیاست جلوگیری از رسیدن تسلیحات به آنها بخشی از برنامه تحت فشار قرار دادن آنها و شاید در راس لیست خواهد بود. این با سیاست توقف درگیری های موجود، عدم تشدید آن و جستجوی راه حل های میان مدت و در عین حال باز نگه داشتن گزینه نظامی از طریق ابهام و تهدید به طور کلی مطابقت دارد. همپوشانی های زیادی بین برنامه های ترامپ و اولویت های سیاست آمریکا وجود دارد. ایالات متحده دیگر نمی تواند استقرار نظامی جزئی در هیچ منطقه درگیری داشته باشد و تنها دو گزینه دارد: “حضور فشرده یا عقب نشینی کامل.” به عنوان مثال، کاهش حضور نیروها در افغانستان منجر به کسری نظامی بزرگ و فرسایش منابع مادی و انسانی بیفایده شده است. آنچه امروز ایالات متحده به ویژه در غرب آسیا با آن مواجه است، مشکل افغانستان است. در دریای سرخ و رویارویی با یمن، نیروی آنجا نتوانست تفاوتی ایجاد کند. پایگاه های آمریکایی در عراق و شرق سوریه بدون اینکه بتوانند تغییری ایجاد کنند در معرض آتش نیروهای مقاومت عراق قرار دارند و در معرض خطر خوردگی قرار دارند. بزرگترین عاملی که او با آن مواجه است، موضوع ارتباط آن با امنیت رژیم صهیونیستی است. آیا او با حضور مستقیم و گسترده و انجام عملیات نظامی با نتایج نامشخص در برابر محور مقاومتی که خود را برای چنین جنگی آماده کرده و خود را برای مقابله با چنین رویدادی آماده کرده است، مسئول خواهد بود؟
اگر ترامپ به کاخ سفید بازگردد و سه نکته ای که در مقدمه به آن اشاره کردیم به هم نرسند، ممکن است نتواند تمام آنچه را که در ذهن دارد پیاده کند. جنگ در اوکراین، رقابت با چین، نحوه برخورد با ناتو و اوکراین، حفظ نظم بین المللی موجود، وضعیت خاورمیانه و تحولات جنگ، تصمیم آمریکا بین هژمونی خارجی یا حضور مستقیم، امنیت انرژی، امنیت تجاری و تقویت روابط با متحدان و شرکای خود در سرتاسر جهان، همه اینها اولویت های فوری و سؤالات باز هستند که ترامپ باید به آنها پاسخ دهد تا این گزینه ها سیاه نشوند و ایالات متحده را که ترامپ می خواهد عظمت آن را بازگرداند، در جای دیگری قرار دهد.
jahannews به نقل از یستا
مطالب مرتبط
آیا مدارس اصفهان فردا چهارشنبه (۵ دی ۱۴۰۳) تعطیل است؟
خروج نیروهای فرانسوی از جمهوری چاد (یکم دی ۱۴۰۳)
آیتالله علمالهدی: خدمت به مجاوران باید تشکیلاتی و مستمر باشد