در میان آنها تصویری از یک رزمنده ایرانی بود که روی دیوار شعاری به زبان عربی می نوشت. وقتی به این تصویر رسیدیم، محمود رضا گفت: بعد از نوشتن شعار زیر آن نوشت: ارتش خمینی در سوریه. وقتی این را گفت خندید. گفتم: به چی می خندی؟ وی گفت: تکفیری ها از ما و نام امام خمینی (ره) بسیار می ترسند. سپس نقل میکند: «یک روز در یکی از محلههایی که اهالی آن رفته بودند، متوجه شدیم پیرمردی به این سو و آن سو میدوید و میپرسیدیم: چه اتفاقی افتاده است که پسرش در خانه افتاده است؟ کسی نبود که به او کمک کند
با چند بچه وارد شدیم و دیدیم پسرش یکی از همین تکفیری هاست. هیکلی درشت و ریش بلند داشت و لباس چریکی به تن داشت. به پهلو افتاد و خون زیادی از پایش ریخت.
وقتی متوجه ما شد شروع کرد به داد زدن سر ما.
در حالی که جیغ می زد و مزخرف می گفت، یکی از بچه ها به او نزدیک شد و در گوشش گفت: می دانی ما کی هستیم؟ ما ایرانی هستیم وقتی این حرف را زد دیگر صدایی از کنار در نیامد! منبع: کتاب شهید نمی شوی!
jahannews به نقل از یستا
مطالب مرتبط
افغانستان و ایران تفاهمنامه اتصال شبکههای اینترنت امضا کردند
آیا مدارس اصفهان فردا چهارشنبه (۵ دی ۱۴۰۳) تعطیل است؟
خروج نیروهای فرانسوی از جمهوری چاد (یکم دی ۱۴۰۳)