مجله اینترنتی یستا

رسانه تخصصی اینترنتی یستا

یادی از منوچهر مهران مؤسس مجموعه ورزشی مهران در مشهد | ز نیرو بود مرد را راستی

تبلیغات بنری



به گزارش یستا;

سالن ورزشی مهران

شاید اگر جد پدری منوچهر زنده بود، چند بار چوب بلندش را در هوا تکان می داد و با ابروهای درهم رفته به منوچهر می گفت: از تپه بالا رفتی؟ شما وارث نام شاهپورهای هستید. تیر و طایفه ما از نسل های زیادی تفاله خان دربار بوده اند. ما یک اسم در بازار داشتیم و یک اسم رسمی در دولت» اما منوچهر هیچ ربطی به نام خانوادگی اش نداشت.

او ثبت نام خود را برای تغییر آن گرفت. شاهپور، شازده و این گونه روابط، وصله شرم آوری بر روح دیرینه منوچهر بود. نام خانوادگی خود را «مهران» گذاشت و به جای اینکه طبق رسم اجدادش صاحب زمین شود، زمینی را در پارک دوچرخه جنب مسجد حاج فضل…خان مشهد خرید تا بتواند یک زمین بسازد. شهر شایسته به جای پول درآوردن به عنوان دلال زمین برای جوانانی مانند او که شیفته ورزش و بزرگ شدن بودند، پناه بگیرید.

در آن سال ها جلوی جاده هیچ سالن ورزشی برای ورزش وجود نداشت. فعالیت های ورزشی منوچهر قبل از تاسیس سالن ورزشی مهران شامل کوهنوردی و دویدن بود که نیازی به سالن سرپوشیده مجهز نداشت اما منوچهر به تدریج در مسیری قدم گذاشت که به دلیل علاقه و انگیزه درونی به زندگی او جهت داد. معلم ورزش دبیرستان فردوسی اولین نفری بود که در مشهد سالن ورزشی ساخت. همان سالن ورزشی مهران که امروز میزبان مسابقات والیبال و فوتسال و … است.

میهران، معلم ورزش دبیرستان فردوسی/تهران – بهمن ۱۳۱۴

باشگاه و مجله Nero and Rusty

ازدواج خوب خیلی خوب است. تا آنجا که می تواند مردم را در هر مسیری که می روند با انرژی و ذوقی مضاعف به یکباره بالا ببرد. منوچهر در زندگی اش بسیار خوش شانس بود که با منیر آشنا شد. منیر عاصفی یک شخصیت ادبی بود. ترجمه می کرد و دستی در روزنامه نگاری داشت. آشنایی او با منوچهر میهران در سال 1319 تقابل دو اندیشه پویا بود.

منوچهر در تمام عمرش ورزش می کرد و منیر توانست به لطف توانایی های رسانه ای منوچهر را چند قدم به رسیدن به آرزوهایش نزدیک کند. تعداد کمی از زنان حاضر بودند خانه خود را با ورزشکاران تقسیم کنند. خانه سه طبقه آنها در تهران پلاک بزرگ دیگری داشت. ورودی آن با همان فونت های کلاسیک مجلات دهه 1920 نوشته شده است: «نیرو و راستی کلاب». طبقه اول به ورزشکاران وزنه برداری و کشتی اختصاص دارد.

از طبقه دوم صدای اصابت توپ به راکت و میز پینگ پنگ بلند بود و از یک طبقه بالاتر منیرخانم مشغول ویرایش جدیدترین مقاله مجله بود که اطرافش بوی سبزی سیاه و بوی لباس های تازه شسته شده بود. . . نشریه ای که همان نام نقاشی خانه او را دارد: «مجله نرون و حقیقت». و در صفحات مجله مانند طبقات خانه هایشان انواع اخبار ورزشی پیدا می شود و گاهی اخبار ورزشی جهان در آن دیده می شود. این مجله اولین مجله تخصصی ورزشی در ایران و آسیا بود.

خاطره منوچهر مهران موسس مجموعه ورزشی مهران در مشهد او مردی قوی بودتأملی در مراسم درگذشت و تشییع پیکر منوچهر مهران

غارها، فوتبال و بسیاری دیگر

از آپارتمان آقای مهران نه تنها کشتی گیران، وزنه برداران و تنیس بازان، فوتبالیست ها، اسکی بازان و غارنوردان نیز بیرون آمدند. دایره ورزشکارانی که زیر بال منوچهر ماهران تمرین کردند، پیش از این از محدوده مجموعه ورزشی او خارج شده است. او خودش مجذوب کوه ها شده بود و به عنوان تماشایی که قله دماوند را فتح کرده بود، جوانان زیادی را با خود به کوه های اطراف شهر برد و حالا به سرزمین های اسرارآمیز زیر کوه ها نقل مکان کرد. برای کشف غارها و لذت بردن از گشت و گذار در تاریکی سوراخ های شگفت انگیز.

در سال 1323 منوچهر میهران تیمی 45 نفره را در راه غار شاپور، جایی نزدیک کازرون، هدایت کرد. این اولین بار بود که این غار توسط یک تیم غارنورد ایرانی فتح شد. یک سال بعد، میهران و همین تیم به اضافه سی نفر دیگر در غار مغان مشهد بودند. در تمام لحظاتی که با همکارانش در تاریکی غار حرکت می کرد، همسرش منیر ماهران مشغول نوشتن، خط نویسی و تهیه نسخه دیگری از مجله بود.

خاطره منوچهر مهران موسس مجموعه ورزشی مهران در مشهد او مردی قوی بوددومین سالنامه کخ نرو و راستی در نوروز سال 1324 منتشر شد

خاطره منوچهر مهران موسس مجموعه ورزشی مهران در مشهد او مردی قوی بود
سالنامه قدرت و حقیقت 1326 ق

واقع در Nero Rusti Club

گستره های سفید و بی روح زیر باد خشن پاییزی طراوت نمی بخشید. خوشه های سپید گل ها مثل پاییز جاودانه ای بود که در نسیم خنک آذرماه سال 1326 بر تابوت منوچهر جوان نشسته بود. منوچهر پیر نشده بود. او سی و پنج ساله بود و دخترش هنوز حتی نمی توانست درباره پدرش بنویسد. او با کاروانی از تیم باشگاهی Nero و Rusty برای شرکت در یک جشنواره ورزشی به ترکیه رفته بود. همه چیز خوب بود به جز قلب منوچهر که یکی پس از دیگری می تپید. در تمام این سال‌ها آنقدر تند می‌دوید که فکر می‌کرد این تکه عضله تپنده سینه‌اش هر از گاهی با او همراهی می‌کند.

به نظر می رسد منوچهر بسیار فراتر از ظرفیت قلب جوان خود از آن استفاده کرده است. پزشکیان ترک گفتند وضعیت خوب نیست. او باید به ایران برگردد. اما پزشکیان ایرانی حرف جدیدی برای گفتن ندارند. پنجشنبه بود. 28 آذر در آن روز سردر معروف ورودی خانه آقا مهران شلوغ تر از همیشه بود. سیل مردم با چشمانی ناباور به دیدن مردی آمدند که جانی تازه در پیکر ورزش ایران دمید. هیچکس نمی توانست باور کند جوان پرانرژی که روزی پرچم ایران را بر فراز دماوند نصب کرده بود، اکنون در خوابی ابدی زیر تلی از گل فرو رفته است.

و در میان همه ظواهر، منیر خانم با کمال قدرت در مقابل حضار و بدون هیچ لرزشی در صدا ایستاده بود و به ماجرای همسر جوان ستوده اش افتخار می کرد و می گفت: شاید الان که من هستم تعجب کنید. صحبت کردن» با کمال صبر در مقابل پیکر همسر عزیزم. اما باید اشاره کنم که درس این شجاعت را در طول هفت سال زندگی با این مرد بزرگ آموختم. سعی می کنم در برابر این مصیبت بزرگ گریه نکنم. زیرا همسر گمشده ام معتقد بود که اشک نشانه شکست و بدشانسی است، اما فرد با اراده نباید در مقابل حوادث ضعف نشان دهد.

از همه شما جوانان پاک و شجاع انتظار دارم که در زندگی مانند معلم از دست رفته خود شجاع و فعال باشید. در آرزوهای از دست رفته مهران، برنامه ها و اهداف بزرگی برای خدمت به جوانان ایران زمین بود که زندگی آنها را نابود کرد، اما امیدوارم استمرار و استقامت شما در پی این اهداف باشد و همچنین امیدوارم با ادامه و انتشار نرو و آل. -مجله راستی و تاسیس باشگاه، می توانم خاطرات این بزرگوار را تا حد امکان زنده کنم.

فریاد جمعیت مثل باران بود، ابرها در سینه منیر خانم جمع شده بودند. منوچهر مهران در میان جمعیتی 20 هزار نفری تشییع شد و مانند طلایی درخشان به خاک سپرده شد اما رنگ زوال و فراموشی را از دست نداد.

*بخشی از متن مجله نرو وراستی، ترحیم ویژه منوچهر میهران، آذر 1326

تبلیغات بنری

منبع : خبرگزاری shahraranews