مجله اینترنتی یستا

رسانه تخصصی اینترنتی یستا

یادداشت وزیر ارشاد دولت دهم برای استاد بهمنی

تبلیغات بنری



به گزارش سایت یستا ، دکتر سید محمد حسینی وزیر ارشاد در دولت دهم و معاون رئیس جمهور در دولت سیزدهم یادداشتی را به مناسبت درگذشت استاد محمدعلی بهمنی در اختیار سایت یستا قرار داد که ما آن را به اطلاع ما رساندیم. در زیر بخوانید:

پیرامون زنده هایی که خواهند مرد

این قافله زندگی عالی پیش می رود
دریب دمی که با تراب پاس می دهد

چهره ماندگار شعر و ادب فارسی، شاعر و غزل سرای نامی جناب آقای محمدعلی بهمنی پس از 82 سال زندگی، با تلاش خود برای زنده نگه داشتن غزل و حفظ آن از سقوط در ورطه ابتذال و انحطاط برای چندین دهه خدمت به فرهنگ و هنر این مرز و بوم، جهان را رها کرد و مجموعه‌های شعری درخشان 14 جلدی را از خود به یادگار گذاشت که مورد علاقه دوستداران شیرین قند فارسی امروز و میراثی برای نسل‌های آینده است.

در دولت دهم که مسئولیت مهم وزارت ارشاد بر دوش این بنده افتاد و با تلاش بیشتر و ارتقای جایگاه شعر در ساختار وزارت فرهنگ، تلاش های زیادی برای پیشبرد این عرصه انجام شد. و در مقطعی یکی از اساتید ادبیات به عنوان قائم مقام وزیر در این زمینه منصوب شد و مقرر شد با کمک شاعران جوان و پرشور و پیشکسوتانی چون مرحوم حمید سبزواری و مشفق کاشانی برنامه های متنوعی شکل گیرد. جشنواره ها و تجلیل و ادای احترام به شاعران صاحب نام اعم از مشاهیر و مشاهیر که قله های بلند شعر فارسی هستند و شاعران معاصر نیز باید در آغوش عزیزانی که هنوز در قید حیات هستند، شادی و پویایی و دلگرمی را به ارمغان آورد. بزرگان و تازه واردان عرصه.

استاد بهمنی از جمله شاعرانی بود که در اکثر مجالس و جشن ها همکار، داور و دستیار علمی بود و از حامیان سرسخت جشنواره ها و محافل ادبی بود و تمام تلاش خود را به کار گرفت تا برنامه ها را به بهترین شکل ممکن برگزار کند. ایجاد محیطی مناسب برای رشد و تعالی جوانان مستعد. انشاء الله قدردان زحمات ارزشمندش خواهد بود و نزد پروردگارمان اجر و پاداش خواهد داشت.

ذکر نمونه هایی از اشعار شریف ایشان در بزرگداشت این خادم فرهنگ اصیل ایرانی خالی از لطف نیست. وقتی از او برای داوری در جشنواره رضوی در مشهد مقدس دعوت می شود، چون شعری درباره سلطان طوس، خورشید خورشید و مرد جان سروده است، قبول نمی کند، اما با اصرار دست اندرکاران. ، فرصتی برای انکار نمی یابد، پس شرمنده و شرمنده می شود، به حرم امام رئوف می آید و به محض ورود به فضای معنوی بارگاه ملکوتی، شمعون زائر در نیمه های شب. ، تحت تأثیر عظمت آستان. و عشق و اخلاص عاشقان اهل بیت، در آن هوای سرد و شلوغ، با فاصله از حرم شروع به زمزمه می کند و زمزمه می کند و آیات زیبایی به ذهنش خطور می کند و با این اطلاعات از زبانش می غلتد:

من شرمنده ام که جسارت یک آهو را نداشتم
من شصت و سه سال است که راهی به این سمت نداشته ام.»

در پایان این غزل نغز می خواند:

“آقا، شما بیشتر از هر کس دیگری می دانید
چیزی جز سرم روی زانوهایم نبود
چه بخوانی چه نخوانی به بابوس آمدی
“من هیچ سوال دیگری از او نداشتم.”

وی در خصوص این تأثیر معنوی و رویداد مهم زندگی خود صادقانه می گوید:

وقتی این افتخار را داشته باشم که در مورد حضرت امام رضا (علیه السلام) صحبت کنم یا شعری بنویسم، برایم مایه خوشحالی است.
استاد بهمنی به مناسبت رحلت معمار کبیر انقلاب امام عظیم الشأن غزلی نوشت که با این بیت آغاز می شود:
«کسی بیشتر از تو زنده نیست، چرا گریه می کنیم؟
ما می میریم و برایت گریه می کنیم.

امام روح شهدا را دعوت می کند و این گونه ادامه می دهد:

ما بر پیکر شهدا گریه نکردیم.
آیا می توان برای جان شهدا گریه کرد؟
فتوای خود را بشنو و بگو
میمیریم یا گریه میکنیم؟

بهمنی عزیز ابیات فراوانی در دنیای عشق دارد و هرگز نسبت به مسائل پیرامون خود در جامعه غافل و بی تفاوت نبوده و از این حیث شاعری اجتماعی به شمار می رود که سعی داشته درک و دیدگاه خود را به گونه ای جذاب تبیین کند او شعری پر از عواطف و احساسات را تشکیل می داد و علاقه خاصی به شناخت جوانان با استعداد داشت و آنها را برای ارائه تجربیات ارزشمند خود تربیت می کرد.

بیان خصلت های این شاعر محبوب و ویژگی های اشعار وی فضای وسیعی را می طلبد که امیدواریم دوستان و شاگردان ایشان به شرح و انصاف بپردازند.



تقدیر این بود که این شاعر پر درد پس از اربعین حسینی در دهه آخر سفر به کوی دوست و فکر و ذوق و هنر شتافت تا آثاری در باب نهضت و جایگاه آن خلق کند. سهم و ثروت آن باشد که معرفت توده ها افزایش یابد و عقلانیت و عاطفه و حماسه به هم پیوند بخورد و ثمرات و برکات فراوانی در زندگی فردی و اجتماعی داشته باشد.

آقای بهمنی نیز در این زمینه اشعاری دارد که زاییده ارادت و وسواس به اباعبدالله است و به ذکر ابیاتی از غزل آشوری ایشان بسنده می کنم:

«نفرت آماده شده است تا گلوی تو را به گریه بیاندازد
چشم ها روشن شد و ساکت شد
شاعر این شعر تنها مرثیه پوش نیست
غزلم هم غمگین و ممنوع شد.
و بعد، چقدر زیبا این کلمات را کنار هم می گذارد:
هر که این را بخواهد، نه، او تشنه است، خدا را شکر.
راه عشق است و به این قاعده پایبند است.

روحش شاد و یادش جاویدان باد
آقای محمد الحسینی 06/11/1403

تبلیغات بنری

jahannews به نقل از یستا