داستان هایی که از حضرت ابوالفضل (علیه السلام) داریم، بیانگر شخصیت او و سایر اصحاب است که ابوالفضل (علیه السلام) آیینه و آیینه آنهاست وقتی به میدان رفت گفت:
من از الموت، الموت، رقه استقبال نمی کنم
حتی آواری من در ماسالیت باطل است
روح من برای خودم، برگزیده پاک و بیهوده
من العباس عجدوا فی السقا هستم
آنچه من می خواهم آغاز این سفر است. حضرت می فرماید: من از مرگ نمی ترسم. چرا؟ مرگ واقعا ترسناک است. قرآن میفرماید لحظهای که مرگ ذکر میشود، مردم در نظرشان دچار سردرگمی میشوند.
یعنی چشمانشان شبیه چشم کسانی است که در شرف از دست دادن هوشیاری هستند. وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله از جنگ صحبت کرد، اصحاب به خود لرزیدند. چرا هیچکس از مرگ نمی ترسد؟ مرگ معمولاً وحشتناک است. حضرت می فرماید: من از مرگ نمی ترسم. چرا؟ اگر مرگ نردبان پیشرفت و تکامل انسان است و من بعد از مرگ افق های جدیدی را خواهم دید پس چرا از مرگ می ترسم؟
در مورد ترس و مراحل ترس در سنین مختلف صحبت کردیم. سپس گفتگو به انواع نگرانی ها اعم از مثبت و منفی رسید.
امشب در مورد چگونگی مبارزه و غلبه بر ترس صحبت خواهم کرد. قبلاً گفته ام که برخی از ترس های ما توهمی هستند. برخی از ترس ها پنهان هستند. اولین راه مبارزه با ترس این است که بدانید از چه چیزی می ترسید. سپس از خود بپرسید آیا این چیز واقعاً ترسناک است؟ اگر کمی فکر کنیم می بینیم که برخی ترس ها بی اساس است. وقتی بدانیم از چه می ترسیم، بهتر می توانیم ترس را از بین ببریم. بسیاری از ترس ها بی اساس هستند. مثلاً ما از مرگ می ترسیم، در حالی که مرگ دائماً برای ما اتفاق می افتد، برخی از سلول های شما می میرند و سلول های جدید جایگزین می شوند.
برخی از افراد نگرانی ها و ترس های بی مورد برای خود ایجاد می کنند و مدام می گویند “نگرانم”. وقتی انتظار دارید اتفاقات بدی بیفتد، اتفاقات بد می افتد. مراقب باش. مثلاً شخصی نگران بیماری است و علاوه بر این که خود این اضطراب یک بیماری است، باعث ایجاد بیماری نیز می شود.
نکته سوم اغراق نکردن است. ما اغلب در مورد چیزهایی که در زندگی اتفاق می افتد اغراق می کنیم. از یک زخم کوچک مرگ را می سازیم یا می گوییم اگر کاری بکنم ورشکست می شوم. با این اغراق ها خودمان را می بندیم. یا می گوییم: “پسرم، بیرون نرو، همه آن بیرون بد هستند.” ما اغراق می کنیم و به آن عادت کرده ایم. سعی کنید با افراد و مسائل با خوش بینی و واقع بینی روبرو شوید.
گاهی این اغراق ها در موضوعات زندگی رخ می دهد. مثلاً سه شب است که به خاطر این مشکل نخوابیده ام. آیا واقعا اینطور است؟ یا می گویند فلان جا جاده وحشتناکی دارد اما وقتی به آنجا می رویم می بینیم اینطور نیست. یا می شنویم که بعید است کار خاصی انجام شود و بعد ببینیم انجام آن آسان است. اینها اغراق هایی است که در زندگی با آنها مواجه می شویم.
نکته چهارم؛ غلبه بر ترس از راه درست سعی کنید یاد بگیرید چگونه بر ترس غلبه کنید. نفس عمیق بکش و رها کن. عضلات خود را شل کنید. بیایید صحنه مواجهه با مشکل را تصور کنیم و بگوییم که آسان است و من می توانم آن را حل کنم. مانند آنچه حضرت ابوالفضل (علیه السلام) فرمود; «اگر مرگ به مکان محبوب و آغوش محبت خدا رسید، چرا باید بترسم؟»
راه دیگر مقابله با ترس این است که موفقیت های گذشته خود را به خاطر بسپارید. وقتی تجربیات گذشته ما پیش روی ما باشد به ما کمک می کند.
نکته پنجم؛ به تدریج خود را در موقعیت های ترسناک قرار دهید. به عنوان مثال، اگر از تاریکی یا آب می ترسید، به تدریج خود را در آن موقعیت قرار دهید. اگر از امتحان می ترسید، خودتان را در خانه امتحان کنید. علی (علیه السلام) می فرماید: «اگر از چیزی می ترسی، با خودت مقابله کن». فروپاشی ترس ها آنچه ترس ایجاد می کند، ذهنیت ها و افسانه های ساخته شده ای است که ما از آنها رنج می بریم.
نکته ششم ابراز ترس است. این یکی از راه های کاهش و کاهش ترس است.
نکته هفتم؛ ترس های خود را با کارشناسان و مشاوران در میان بگذارید و با تشویق مثبت، قدرت و شجاعت خود را تقویت کنید.
نکته نهم این است که خود را به منبع شجاع و شجاع خدا متصل کنید. کسی که خدا را دارد از کسی نمی ترسد.
اگر حضرت ابوالفضل (علیه السلام) فرمود: من از الموت استقبال نمی کنم، دلیل است که او پشتوانه بزرگی دارد و از احدی نمی ترسد. اگر حضرت زینب (سلام الله علیها) و سایر اسرا در کربلا در برابر عبیدالله زیاد و یزید ایستادگی می کنند، به خاطر اعتماد و ایمان آنهاست.
گفتم در کربلا بیشتر از امام حسن مجتبی (علیه السلام) شهید نشد. هفت تن از پسرانش در کربلا به شهادت رسیدند و چهار پسرش به اسارت رفتند. یکی از پسرانش اسیر عمرو بن الحسن (علیه السلام) شد که 11 یا 12 سال داشت. یزید 15 پسر دارد که یکی از آنها خالد است. وقتی اسیران را نزد او می آورند، یزید به عمرو الحسن می گوید: آیا برای جنگ با خالد آماده ای؟ می گوید: اگر می خواهی جنگ کنیم، یک خنجر و یک خنجر به من بده. بعد از اینکه خالد این را گفت، شورا را ترک کرد. شجاعت بلند گفتن و ایستادن در یک کودک 11 ساله چنین است. این شجاعت حاصل همین ارتباط است. اگر روح خانم زینب (سلام الله علیها) آرام بود، ریشه در این موضوع دارد.
روح های آرام، روح های متصل هستند. خود را به مرکز قدرت متصل کنید و اجازه دهید ترس هایتان از بین برود. به همین دلیل است که یاران حضرت اباعبدالله علیه السلام در کربلا چهره های بسیار آرامی داشتند. حمید بن مسلم می گوید: به قتلگاه رسیدم و با هفت اسلحه امام را می زدند. قسم می خورد: به خدا بارها دیده ایم، قات قات قات قات قات قات قات قات قات قات قات قات قات قات قات قات قات قات قات قات قات qat qat qat qat qat qat qat qat qat qat qat qat al-quat al-quat al-quat al-quat al-quat al-jat al-quat al-quat al-qat این توصیف دشمن است. وقتی شخصیتی مانند عباس وارد میدان شد، ترس بر لشکر دشمن میافتد، پس عمر سعد میگوید: «به او سنگ بیندازید، و اگر سوید بن متعه مجروح شد و افتاد و به آنجا بازگشت». .. از هوش رفت، دنبال اسلحه گشت، دوباره جنگید و شهید شد این بی ترسی از کجا می آید؟
ایمن بودند. و هر که بداند او چیست و چه دارد و جان و مالش به او سپرده شده است. پس ایمان آرامش می آورد.
ثانیاً به وعده حق الهی معتقد بودند. ترس را از آنها دور کرد. سوم، آنها چیزی برای از دست دادن و همه چیز برای به دست آوردن نداشتند. وقتی انسان با خدا معامله می کند، ضرر نمی کند، بلکه سود می برد. خداوند کارگر است و بهشت را به مؤمنان عطا می کند. نکته چهارم این است که نقطه کار خود را می بیند. هر که برای رضای خدا از ترس خلاص شود و شروع به بخشش کند، می فهمد که چشم انداز کارش کجاست. این همان است که ابوالفضل علیه السلام در راجش خود می فرماید: هر چه شمشیر و نیزه دارید استفاده کنید که من از پیامبر صلی الله علیه و آله دفاع می کنم. من به آینده آب می دهم گمان نکن که من چیزی را از دست داده ام: «به خدا سوگند شما را قطع کردم، بنده دینم هستم. آینده همه از آن من است. فردا میسازیم
پیروزی از آن کسانی نیست که در گناه زندگی می کنند، پیروزی از آن کسانی است که با خدا معامله می کنند. پیامبر(ص) درباره امام حسین(ع) فرمود: «قتل حسین علیه السلام در دل مردم داغ است، سرد نمی شود و این آتش خاموش نمی شود». ادامه دارد. وقتی خوب کار می کنیم، می چسبد. صد سال دیگر هیچ یک از ما وجود نخواهیم داشت، اما برخی از ما که نیکی می کنیم، بر نسل های آینده تأثیر خواهیم گذاشت. بنابراین خوبی همیشه وجود دارد و هرگز تمام نمی شود. این عکس آنها را نترس می کند.
خداوند این درس ها را به ما عنایت کند تا بتوانیم جهش کنیم، خودمان را پیدا کنیم و زندگی خود را اصلاح کنیم. خوشا به حال کسانی که پیوسته خود را مرور و اصلاح می کنند.»
jahannews به نقل از یستا
مطالب مرتبط
آیا مدارس اصفهان فردا چهارشنبه (۵ دی ۱۴۰۳) تعطیل است؟
خروج نیروهای فرانسوی از جمهوری چاد (یکم دی ۱۴۰۳)
آیتالله علمالهدی: خدمت به مجاوران باید تشکیلاتی و مستمر باشد