اگرچه خنداندن کیا بوبانی امروز برای بسیاری از کسانی که او را می شناسند تبدیل به یک کابوس شده است و برای آن از تمام ترفندها استفاده کرده اند، اما ما موفق نشده ایم: «خیلی ها فکر می کنند من در شرایط عادی اصلا نمی خندم، اما حقیقت این است اینطور نیست، و اتفاقاً من آدم بامزهای هستم.
من از 15 سالگی رویاهایم را دنبال می کردم
البته خنداندن کیا نه تنها کار سختی نیست، بلکه گریه کردن او نیز کار سخت و دشواری است که بسیاری از بازیگران تئاتر و سینما در انجام آن تلاش کرده اند و تیرهایشان بر سنگ افتاده است: «دوست داشته ام. بازیگری از بچگی و همیشه عاشق بازیگری بودم، اینجا عرصه ای است برای اینکه «می خواستم چهره ای شناخته شده شوم، به همین دلیل از پانزده سالگی به طور جدی رویایم را دنبال کردم تا به خودم نزدیک شوم. هدف من ابتدا به یک دوره آموزشی در رشت رفتم و سپس برای تکمیل تحصیلات به تهران رفتم.
پدرش سرباز بود و معتقد است که قدرت تمرکز را از پدرش به ارث برده است: «پدرم مردی منظم و قانونمند بود و با وجود اینکه سرباز بود و به دلیل شغل اولش توانایی بالایی در تمرکز داشت. در زندگی قوانین خاص خودش را داشت اما در زندگی حرفه ای و حرفه ای قوانین دومی که … من آن را رعایت کردم و بسیار واضح و دقیق بود و به خاطر همین موضوع همه برادران و خواهرانم آزادانه به دنبال علایق هنری خود بودند و اکنون هر کدام علاوه بر تحصیل و شغل ثابت، در رشته های هنری مورد علاقه خود نیز اهداف خود را دنبال می کنند.
مرده را خوب بازی می کنم
او خاطرات زیادی از زندگی خود به عنوان یک تندیس دارد: «بازی نقش مرده در یک فیلم سینمایی به من محول شد و کارگردان به شدت نگران نتیجه بود، اما قول دادم این نقش را به بهترین شکل ممکن اجرا کنم.» فیلمبرداری تمام شد و گروه فیلمبرداری کار را قطع کردند و به من گفتند بلند شو، کار تمام شد، اما مدت زیادی تکان نخوردم و تمام گروه فیلم نگران بودند و فکر می کردند که من قبلاً پس از مرگ مرده ام. شوکی که به من خورد و بلند شدم، همه ساکت بودند.
عشق او به نقش مرد با لباس محلی آنقدر زیاد است که تمام سختی های این کار را به دل می گیرد: «لباس های محلی که من می پوشم و اکنون جزو برند من است، پشم و پشم است.» فصل تابستان آنقدر گرم است که گاهی احساس میکنم تمام بدنم در آتش میسوزد، اما با وجود همه این شرایط سخت، ساعتها مثل یک مرد مجسمهدار رفتار میکنم.»
من هم برای نقشم چاقو خوردم
او در نگرش خود به قدری جدی است که گاهی در نظر مردم باورش سخت است و به همین دلیل دست به کارهایی می زنند که او را آزار می دهد یا حتی جانش را به خطر می اندازد. او با چاقو به من حمله کرد و وقتی از او پرسیدیم که چرا این کار را کردی، گفت میخواهم ببینم آیا خون روی بدن این مرد است یا خیر. »
او با خنده ادامه می دهد: معمولاً خانم ها مرا نیشگون می گیرند و آقایان با فشار دادن صورتشان به صورتم سعی می کنند حواس من را پرت کنند، اما من در مقابل این حرف ها مقاومت بیشتری می کنم.
من رقیب ندارم
یکی از بزرگترین آرزوهای کیا، مجسمه ساز ایران، بین المللی کردن نام و هنرش است: «تمام مقدمات لازم را برای ثبت نام خود در کتاب گینس انجام داده ام و به نوبه خود این کار را انجام خواهم داد.
تنها حریف من یک مرد ژاپنی است که هر نیم ساعت یک بار پلک می زند، اما من 4 تا 6 ساعت بدون حرکت و حتی پلک زدن روی یک نقطه تمرکز می کنم، دوست دارم این رکورد در کتاب رکوردهای جهانی گینس ثبت شود میتوانم دانشمند شوم و در سراسر جهان میتوانم در کشورهای سراسر جهان اجرا کنم.»
اگرچه کیا عاشق ارائه هنر خود به تمام دنیا و سفر به کشورهای زیادی است، اما به این اصل معتقد است که بهترین مکان برای زندگی ایران است: «من ایران را دوست دارم و نمیخواهم جای دیگری جز ایران زندگی کنم.»
jahannews به نقل از یستا
مطالب مرتبط
افغانستان و ایران تفاهمنامه اتصال شبکههای اینترنت امضا کردند
آیا مدارس اصفهان فردا چهارشنبه (۵ دی ۱۴۰۳) تعطیل است؟
خروج نیروهای فرانسوی از جمهوری چاد (یکم دی ۱۴۰۳)