
به گزارش یستا; امیر بورکیان که پیش از این با آثاری مانند ممنوعه به یادگار مانده بود، در این مجموعه سعی کرد موضوعات جنجالی را موضوع رمان خود قرار دهد. بورکیان در «ممنوعه» سعی کرد با پرداختن به مسائل اجتماعی و خانوادگی توجه مخاطب را به خود جلب کند، اما تناقضات روایی، توصیفات سطحی و غرق شدن در حاشیه، اثر را به تجربه ای ناموفق تبدیل کرد. این الگوی ناقص اکنون در «الغرابات» تکرار شده است. اثری که به دلیل اغراق در روایت و ارائه بیش از هر چیز از مسیر اصلی خود منحرف می شود.
یک بیانیه تحمیلی
«فقر» با بیانی درباره حاشیه نشینی آغاز می شود. متنی پر از ادعا که تکلیف را از ابتدا توضیح می دهد. این سریال قرار نیست حقیقت را به صورت روایی کشف کند، اما قرار است از همان ابتدا با چکش به مخاطب ضربه بزند. این روش در ابتدا نه تنها از تعلیق و جذابیت اکشن می کاهد، بلکه رویکردی اجباری دارد که به مخاطب فرصت نمی دهد در پایان اپیزود پایانی خودش به نتیجه برسد.
جایی به نام «فقر» و هیچ جا نیست
یکی از نقاط ضعف اصلی سریال عدم علاقه بصری معقول به داستان اصلی است. غرب نام مکانی در حاشیه شهر است اما در جزئیات آن چیزی نمی بینیم که هویت خاصی به این فضا بدهد. مزارع خاکی، چند کلبه پراکنده و یک گذرگاه راه آهن تمام چیزی است که در مورد این مکان می دانیم. اما این عناصر کلیشه ای برای خلق دنیایی ملموس کافی نیستند. قرار است مخاطب مشکلات و معضلات حاشیه نشینی را از دل جزئیات ببیند و احساس کند، اما این «فقر» عملاً لنگ است و نمی تواند حس خاصی را منتقل کند.
در این لوکیشن مصنوعی به نظر می رسد استفاده اغراق آمیز از لنز کلوزآپ در اکثر نماها که تصاویری شبیه به کلوزآپ های دور در اختیار ما قرار می دهد برای مستندسازی استفاده شده است، اما نتیجه چیزی جز فاصله گرفتن مخاطب از آن نیست. رویدادها این انتخاب به جای اینکه اثر را واقعی تر کند، آن را مصنوعی و کسل کننده می کند. لازم به ذکر است که در هر قسمت دو نظر غیر منطقی وجود دارد.
دختری که گم شد
«فقر» با ترکیبی از رابطه عاشقانه و نقشه دزدی از کمیته امداد آغاز می شود. اما این عاشقانه به دلیل نداشتن پیش زمینه و پرداخت مناسب اصلا قابل باور نیست. ما هیچ چیز در مورد دو شخصیت عاشق نمی دانیم و نمی توانیم دلیل این عشق را بفهمیم. از سوی دیگر، دزدی های کوچک جذاب تر به نظر می رسید و می توانست موتور محرک درام باشد و در نهایت همه بی خانمان ها را به طرق مختلف درگیر کند. در حالی که دقیقا برعکس این اتفاق افتاد و این خط داستانی در میان آشفتگی سکانس ها و ازدحام روایت ها به حاشیه رانده شد.
برای پوشاندن سوراخ ها حلقه بزنید
خود موسیقی «گروتسک» داخلی آزاردهنده نیست و حتی می تواند برای مخاطبان Gen Z جذاب باشد، اما میزان استفاده از آن به قدری زیاد است که به مرور زمان بر درام غلبه می کند. مخاطب احساس می کند کارگردان از موسیقی به عنوان ابزاری برای پرکردن خلأهای داستانی و نمایشی و سرپوش گذاشتن بر حذفیات مختلف استفاده کرده است. این میزان حضور موسیقایی نشان دهنده عدم تعادل در اجرا است.
یک کمدی ناخواسته حاشیه سازی
گریم شخصیت های «فقر» یکی از نقاط ضعف اصلی سریال است. تقریباً هیچ یک از شخصیت های این اثر ظاهری معمولی ندارند، در حالی که افراد حاشیه نشین اتفاقاً افراد عادی هستند. لکه های صورت بهاری کیان افشار و حسین مهری که عاشق هم هستند شوخی نوجوانانه به حساب می آید.
جنگل انبوه ریش و موی مهدی حسینی او را ترسناک تر نمی کند و شهاب مظفری در نقش ادی مورفی با ظاهر و شمایل یک گانگستر آمریکایی که فقط یک نقاب بزرگ و مضحک است جلوی دوربین رفت. اما بدتر از همه انتخاب بازیگران زن اصلی سریال فقر است. اما کارگردان با گریم های برجسته و عناصر فرعی سعی در تحریف این بازیگران داشته و آنها را به عنوان حاشیه های ضعیف در مقابل تماشاگران به تصویر می کشد.
مخلوطی از خشونت و خشونت
میزان خشونت و خشونت در سریال بسیار زیاد است و بدتر از آن این است که ادعاهایی درباره زبان سیاسی و اجتماعی قابل توجهی در اثر وجود دارد. به خصوص در سکانس بی محتوا دعوای سید جلال و پسرش یا سکانس تولد فرزندی که می خواهند برایش اسم انتخاب کنند اما غرق در شعار هستند. «فقر» اثری برجسته و شعاری است که تقریباً در همه عناصر آن بوی اغراق میآید. هر بیننده ای به خوبی می داند آنچه در واقعیت حاشیه سازی وجود دارد فرسنگ ها با این اثر فاصله دارد.
مطالب مرتبط
شیخ نعیم قاسم: دشمن نمیتواند ما را از معادله خارج کند
پیش بینی قیمت طلا و سکه (دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴) | روز عرضه یا تقاضا؟
درخشش فیلمسازان مشهدی در جشنواره فیلم ۱۰۰