از طرف پدر، نسب او به محمد بن حسن شیبانی، فقیه معروف حنفی قرن دوم هجری، می رسد که با وجود اینکه در خراسان متولد شد، اصفهانی الاصل است. پدربزرگش شمس الدین محمد دشتی از اهالی محله دشت اصفهان است و در قرن هشتم به خراسان رفت و پس از ازدواج با دختری از خاندان امام شیبانی به کار قضاوت پرداخت ، در این شهر سکونت داشت. . جامی چون پدرش در دشت اصفهان به دنیا آمد، ابتدا تخلص دشتی و سرانجام جامی را – به دلیل ارادتش به شیخ الاسلام احمد جام – برگزید.
دوران شکوفایی ادبی و هنری
عصر تیموری را دوران شکوفایی شعر فارسی و نظام می دانند. زیرا شاهزادگان و شاهزادگان تیموری به شعر و ادب و هنر علاقه زیادی داشتند و همواره از حامیان این رشته و مشوقان شاعران پارسی گو به شمار می رفتند. از این رو تعداد شاعران در این دوره افزایش چشمگیری یافت و در میان آنها بهترین شاعر عصر ظاهر شد. او شاعری است که با همه اعتباری که در زمان خود داشت، به مدح شاهزادگان و سلاطین آن زمان بسنده نکرد.
با این حال، او بر حاکمان زمان خود مانند وزرای هنگ تأثیر داشت
هنگامی که پادشاه عصبانی شد، نزد نورالدین جامی رفتند تا نزد شاه میانجیگری و شفاعت کنند.
نورالدین عبدالرحمن از کودکی تا جوانی
نورالدین تحصیلات ابتدایی خود را در منطقه خرگرد نزد پدرش آغاز کرد و در آغاز جوانی به شهر هرات از شهرهای مهم خراسان رفت و ضمن فراگیری مقدمات ادبیات فارسی و عربی نزد پدرش رفت. به مکتب حربی هرات و علوم رایج آن عصر از قبیل فقه، اصول، صرف و نحو و حدیث، تفسیر، منطق، حکمت راه رفتن، حکمت نور، فیزیک و ریاضیات در محضر خواجه علی الحدیث. سمرقندی و محمد جاجرمی. .
ادامه تحصیل در سمرقند و بازگشت به هرات
نورالدین در بیست سالگی برای آشنایی بیشتر با علم به سمرقند رفت و جدای از شاعری در مناظره و مجادله شهرت داشت. الجامی در این شهر مجلس را نزد قادی زاده الرومی فرا گرفت و در تفسیر و حدیث و شعر و موسیقی مهارت یافت. سرانجام در حدود سال 850 هجری قمری به هرات بازگشت.
آغاز تصوف
بازگشت به هرات سرآغاز تصوف برای نورالدین بود و باعث شد که به حلقه پیروان شیخ سعدالدین محمد کاشغری نقشبندی بپیوندد. خواجه کلان پسر سعدالدین با دخترش لیجامی ازدواج کرد و صاحب چهار پسر شد و بدین وسیله بر مقام و منزلت خود در بین مردم هرات افزود. وی از شیوخ نقشبندیه شد و پس از درگذشت سعدالدین محمد کاشغری در سال 860 هجری قمری، خلیفه سلسله نقشبندیه شد.
حج کعبه طولانی ترین حج است
جامی در شصت سالگی از خراسان به زیارت خانه خدا رفت و در مسیر بازگشت از شهرهای حلب، دمشق، بغداد، نجف، کربلا، همدان، کردستان و تبریز گذشت. گفته می شود که وی دعوت حاکمان آن شهرها را برای ماندن در دربار و خدمت دربار نپذیرفت و به خراسان بازگشت.
آثار ادبی، عرفانی و کلامی
آثار ادبی جامی دیوان عبارت است از قصیده – قصیده و غزل، رباعی – مثنوی هفت اورنگ، رساله در اصل، قافیه، نثر که معروفترین آنها بهارستان یا «روضات الاخبار و تحفه الابرار» است که تقلیدی است. «گلستان السعدی» شامل حکایات اخلاقی در هشت قسمت است و آن را برای تعلیم پسرش دیا الدین یوسف نوشته است، سپس در سال 892 هجری قمری به سلطان حسین بقره، پادشاه تیموریان تقدیم کرده است.
مثنوی هفت اورنگ از هفت بخش یا مثنوی تشکیل شده و داستانهای حماسی، تاریخی، عاشقانه و تعلیمی را روایت میکند. مثنویات از سلسله الذهب، سلمان، ابسال، تحفه الاحرار، سبحه الابرار، یوسف، زلیخا، لیلی، مجنون و حکمه اسکندری بخشهای مختلف کتاب هفت اورنگ جامی را تشکیل می دهد که برگرفته از صوفیانه است. اندیشه و عقاید و در قالب داستان های تمثیلی نوشته شده است.
از تألیفات صوفیانه جامی می توان به لیویه، رساله ای در خاستگاه تصوف و معارف و معانی تصوف و نفحات ایلان ها اشاره کرد که به پیشنهاد شاهزاده علیشیر نواوی نوشته است.
نورالدین جامی دارای کتب بسیاری در زمینه کلام، حدیث و قرآن است، مانند التهلیه، العقیده یا عقاید (رساله ای کوتاه در مبانی اللّه). عقاید اسلامی) 40 حدیث یا الاربعین (شامل 40 حدیث درباره پیامبر اسلام همراه با ترجمه و رساله ای در مناسک حج و عمره). علاوه بر این کتب ذکر شده از او نیز: نینمه، ریان المآت، تاریخ تصوف، نقد متن در شرح نقش الفصوص ابن عربی و فضایل جلال الدین رومی، و نیز دارد. آثاری در زمینه موسیقی، نجوم، زندگی نامه، شعر، نویسندگی و غیره.
عقیده اهل سنت و عقیده اهل بیت
الجامی پیرو مذهب اهل سنت و فقه حنفی بود. او نسبت به اهل سنت متعصب بود و نسبت به سایر مذاهب اسلامی به ویژه پیروان فرقه شیعه چندان مدارا نمی کرد، اما در اعمال خود نه تنها با خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خصومت نشان می داد. درود خدا و حضرت. علی علیه السلام نداده است، اما فضایل دو امام اطهار و امیرالمؤمنین علیه السلام را در اشعار بلندی که در ادبیات شیعه کمیاب است ذکر کرده است. در قسمتی از هفت اورنگ که عقاید خود را بیان می کند می گوید:
او با حیدر اختلاف داشت
و در جانشینی صحابی دیگر.
حیدر آنجا بود
جنگ با او یک اشتباه بود
در برخی از اشعار او نیز این ابیات را می بینیم:
جامی از اهل ولاء همات است
اگرچه هیچ خطی در اطراف شما وجود ندارد
کار هرکسی نبود که خط را بشکند
شیر این نبرد، پادشاه نجف است!
این شعر بلند ایشان که در سفر به نجف سروده، خواندنی است و بیانگر نهایت احترام و محبت او به امیرالمؤمنین علی علیه السلام است:
من تا تو یا نجف شنا کردم
بهار نزار از حرم در نقد جان از زمین
تو بوسه دعا و نیازمندان هستی
امید در همه جا در کنار شماست
آستان کاخ شکوهت را می پذیرم
من اشک عذرخواهی به خاطر اشتباه سلفم را دیدم
مثل پرده های نگین دار چشمانم
فرش قبر شما نخ افتخار خواهد بود!
خوش حالم که با شما اشنا شدم
آیا می توانم زندگی از دست رفته را جبران کنم؟
من از جمله به شما روی آورده ام
منتظر حادثه الدهر در کنف هستیم
من منتظر نمونه رجا هستم
دریابید که حقه لطف شما کیست
هیچ کس Meah Beckalf را ندیده است، وین شگفت انگیز است
خورشیدفر ماه جمال تو به گوساله
به روی عرفا باز شده است
کنتو فصل گنج برای مرد کلیدی می دانست
و او فقط جواهر گرانبها را برای تو پرورش داد.
کسی که با صفای باطن به دنیا می آید مانند صدف است
دشمن تو در تب طباط شو بلحب سوخت
زبان خشم را که هنوز هم تف می دهد نادیده بگیرید
کف پای خود را به دریا تکیه دهید
جز قعر دریای تو چیزی نمی دانند
هر که تو را دنبال کند از این دنیا رفته است
لب ها پر از اندوه و دل ها پر از اندوه
هیچ چهره مخالفی وجود نداشت
سر پدری که پسر اشتباهی پیدا کرد؟
راش پایه برتری شماست و اوج کمال شماست
هدف این است که به عنوان یک سهام بزرگ شناخته شوید
چقدر به عشقت لاف خواهی کرد؟
او از جنبه خیالی خود متملق شد
رابطه جنسی دلیل عشق و محبت است
خدای ناکرده نگین پشتشان از خشت بود
نوالات نواله یپ سخت خواندنی بود
الاغ به آب یا علف نگاه می کند
در مورد کشف سر، کجا کشف شد؟
اگر پوست پا در معرض دید نیست چرا کشف محسوب می شود؟
جامی از آستانه ای که در آن سجده می کنی
مردم صفا هر صبح و عصر صف می کشند.
گردی دیده شد و در جیب صبا پنهان شد
تقدیم میکنم به اشرف التحف عزیزم..
یکی دو نمونه از اشعار شگفت انگیز او در مورد امام اطهار را می توان در قصیده عربی سلام علی الطه و یاس درباره امام رضا (علیه السلام) و ترجمه فارسی شعر معروف الفرزدق در مقدمه یافت. امام سجاد (علیه السلام) در برابر هشام بن عبدالملک که در زیر آمده است.
عبدالملک هشام نام داشت
او با اهل شام در حرم بود
دور کعبه می چرخید
اما از ازدحام مردم حرم
هاجر به اسلام گروید و تسلیم نشد
گوشه ای نشسته بود و نگاه می کرد
ناگهان نخبگان پیامبر و ولی
زین عباد بن حسین علی
در کیسای بها و هولی نور
عبور از مسجد الحرام در مکه
هر طرف با طواف می گذشت
یک شکاف در صف ساخت وجود داشت
جلو آمد تا سنگ را بخواهد
به دلیل احداث جاده و مسیر خالی است
شیمی هشام پرسید:
این زیبایی و شکوه کیست؟
و از روی نادانی آن را به تاخیر انداخت
واز هویت او را نادیده گرفت
گفت: او را نمی شناسم و نمی دانم کیست
او مدنی، یمنی یا مکی است
وقتی هشام تظاهر به نادانی کرد و اعلام کرد که امام (علیه السلام) را نمی شناسم، فرزدق جلو آمد:
بوفراس آن بلندگوی کمیاب است
او در میان جمعیت حاضر بود
او گفت: “من او را می شناسم، نیکو.”
چه جور سوالی از من می پرسی؟
این شخص مکه و بطح است
زمزم، بقبیس، الخیف و منا
حرام و حلا و خانه و گوشه و آخر
کندان و حرم ابراهیم
مروه، مسائی، الصفا، حجر، عرفات
طیبه، کوفه، کربلا و فرات
هر کدام به مرز علم خود رسید
از موقعیت خود آگاه است
سیب چشم آقای شاهد است
جوانه شاخ دوحه سانتی متر
میوه باغ احمد مختار
لاله راج حیدر کرار
زیرا در میان قریش جایگاهی دارد
رود غرور در زبان قریش
لطفا به این سرور اعتبار دهید
در نهایت لطف و سخاوت فرا رسید
خانه اش ذره افتخار است
حامل دولت، حامل آن است
از این شکوه و حالت ظاهری
عرب و عجم درمانده بودند
از سلف خود اطاعت کرد
انگشتر الانبیاد گوهر گرانبهایی است
مینا فروغ هدی را باور کنید
فایه به او وفادار است
خورشید روز به روز طلوع می کند
روشنایی را افزایش دهید و تاریکی را بسوزانید
سلف او منبع هدایت صحیح است
برگرفته از چنین منبعی
تواضع خود را دوست دارد
که برای هر کسی که آن را ببیند باز است
مردم هم خوابند
چون نمی توانند نگاه کنند
لبخند او منحصر به فرد نیست
او نمی تواند حرف هایش را تحمل کند
ستمگران را سرزنش نکنید
دستش گودال باران است
برکت آن ابر بر همه عالم
اگر هم بیفتد کم نمی شود
یکی از عالی ترین فرقه های مذهبی است
که از قله گذشت
عشق آنها دلیل صداقت و هماهنگی است
برخی از آنها کفر و نفاق نشان می دهند
قرب آنها اساس جلال است
سپس مایه شرمساری و گمراهی هستند
اقامتگاه ابدی در تخت مزار
سرانجام در 27 آبان 871 شمسی (17 محرم 898 هجری قمری) نورالدین عبدالرحمن در سن 81 سالگی در شهر هرات درگذشت. پیکر او در تخت مزار در شمال غربی هرات در حرم استادش سعدالدین کاشغری به خاک سپرده شد. الجامی اگرچه در دوران حیات خود نام نیکی داشت، اما پس از مرگش – شاید به دلیل ظهور صفویان – از شهرت او کاسته شد.
jahannews به نقل از یستا
مطالب مرتبط
خروج نیروهای فرانسوی از جمهوری چاد (یکم دی ۱۴۰۳)
آیتالله علمالهدی: خدمت به مجاوران باید تشکیلاتی و مستمر باشد
افزایش نرخ طلا و سکه در مشهد (۳ دی ۱۴۰۳) | نیمسکه یک میلیون تومان گران شد!