مجله اینترنتی یستا

رسانه تخصصی اینترنتی یستا

ماجرای نامه صدام به هاشمی اعتراف خاص رئیس رژیم بعث

تبلیغات بنری

به گزارش سایت «یستا» به نقل از خبرگزاری ایسنا، آقای محمدعلی بصری از سردبیران هشت سال دفاع مقدس از طرف دیگر آزادی از اردوگاه های بعث عراق می گوید. رژیم: چهارشنبه 24 مرداد 1369 حدود ساعت 10 صبح بود. تلویزیون آهنگ های شاد را یکی پس از دیگری پخش کرد و گفت: «بعد از اقوام نازی شما، مهم است که این را در مورد نود و پنجمین قرار فرماندهی کل قوا بگوییم (بینندگان عزیز! اطلاعیه مهم فرماندهی کل قوا در مورد … قطعنامه 598 پخش شد.

ساعتی بعد مقداد مراد مجری مشهور عراقی در تلویزیون ظاهر شد و پیام صدام به رئیس جمهور ایران را خواند. محتوای پیام صدام با پیام های قبلی او کاملا متفاوت بود. در بندهای اول تا سوم این نامه، شروط ایران برای صلح از جمله پایبندی به معاهده الجزایر و خروج نیروهای عراقی از مناطق اشغالی ایران پذیرفته شده بود. در بند چهارم نیز آمده بود: بلافاصله اسرا و تمامی اسرا در سراسر مرزهای زمینی از جمله خانقین – قصرشیرین و مناطق مورد توافق طرفین را آزاد خواهیم کرد و اولین قدم را در این راستا خواهیم برداشت. جمعه 17 مرداد.

در پیام صدام نشانه های شکست به وضوح نمایان بود. به خصوص که می گفت: آقای رفسنجانی رئیس جمهور! با این تصمیم ما همه چیز روشن می شود و تمام خواسته ها و مسائلی که بر آن تکیه کرده اید برآورده می شود.

با شنیدن این جمله اشک شوق در چشمانم حلقه زد. من هم مثل بقیه روی زمین افتادم و به شکرانه سجده کردم. یاد روزهای اول جنگ افتادم که صدام گفت هفته آینده در میدان آزادی تهران جشن پیروزی می گیرد. اکنون صدام سد صد را که به کشورهای همسایه تعمیم داده است مسدود کرده است. در گوشه ای از اردوگاه، سربازان عراقی شروع به پایکوبی و پایکوبی کردند. می خواستم روزهایی را یادآوری کنم که از شروع جنگ با ایران خوشحال بودند. برخی از آنها که در ایران زندانی بودند بازگشت زندانیان خود را به یکدیگر تبریک می گفتند.

در سال های اخیر بارها صحبت از آزادی مطرح شده است. زمانی شایعه شده بود که زندانیان هر دو کشور به آلمان منتقل می شوند. این بار بر خلاف گذشته به آزادی خود ایمان داشتم. از سوی دیگر از آرزوی بازگشت به کشور عزیزم خوشحال شدم. از طرفی غمگین بودم که از بهترین دوست زندگیم جدا شدم. دوستانی که جای خالی خانواده ام را در دوران سختی اسارت پر کردند. دوستانی که گاهی با آنها می خندیدم و گاهی گریه می کردم. وقتی کتک می خوردم نوازش می کردند و گاهی از من محافظت می کردند!

تبلیغات بنری

jahannews به نقل از یستا