مجله اینترنتی یستا

رسانه تخصصی اینترنتی یستا

ماجرای احترام شهید باکری به جنازه‌های عراقی

تبلیغات بنری

گروه فرهنگی یستا: المهدی از کشتار متنفر بود و هدف او جلب نظر رهبران عراق بود نه مردم آنها. وقتی کسی کشته شد خوشحال نبود.

از طرفی اگر عراقی خطری برای بچه ها داشته باشد به هر حال او را می زند تا به بچه ها آسیبی نرسد.

او طوری طراحی و برنامه ریزی کرد که دشمن محاصره شود و مجبور به تسلیم شود. همیشه می گفت: تا تسلیم شدن را نبینی شلیک نکن.

دیدن مرده های عراقی او را چنان اندوهگین کرد که پا بر پیکر آنها نگذاشت.

اتفاق می افتاد که گاهی مجبور می شدیم از کانالی پر از جنازه های عراقی رد شویم، مهدی چیزی روی این جنازه ها نمی گذاشت و می گفت: «هر کدام از این ها برای یک خانواده عزیز است».

فقط خدا می‌داند که زن‌ها، بچه‌ها و پدر و مادرشان در حال حاضر چگونه هستند و وقتی بدانند که ما در حال قدم زدن هستیم و اجساد عزیزانشان را زیر پا می‌گذاریم، چه احساسی خواهند داشت.»

درجه ایمانش آنقدر بالا بود که به جنازه دشمن احترام می گذاشت. وی گفت: من نمی دانم این مرده سنی بود یا شیعه، عرب یا عجم، می دانم که یک فرد بوده و الان فوت کرده است و باید به اموات آنها احترام بگذاریم و به آنها توهین نکنیم.

صدام آنها را به زور به جبهه فرستاد و اگر دست آنها بود خیلی از آنها این کار را نمی کردند و با ما در جنگ نیستند. اگر آنها کلاهک دارند، پس از کشته شدن باید به بدن آنها احترام بگذاریم.

برگرفته از کتاب «نتوانست زنده بماند»/خاطرات شهید مهدی باکری
گوینده: محمد جعفر الاسدی

بیشتر بخوانید:


تأثیر سخنان آقا مهدی باکری این گونه بود
ماجرای شالو برجی که شهید باکری به آن توجهی نکرد
ماجرای تایید شهید باکری مبنی بر کربلایی شدنش
ماجرای فردی که به زور از شهید باکری درخواست مرخصی کرد
شهید باکری: برای مبارزه با آمریکا باید گوشت بخوری!
ماجرای زنده ماندن احمد الکاظمی از شهادت در کنار مهدی باکری
ماجرای اضطراب حل شده توسط شهید باکری
ماجرای حساسیت و قاطعیت خاص شهید باکری
ماجرای مفقود شدن پیکر برادر شهید مهدی باکری
ولایت مداری یعنی مهدی باکری/خاطرات عملیات خیبر
ماجرای علاقه مشترک حاج احمد کاظمی و شهید باکری
ماشین زیر پای شهید مهدی باکری در زمان جنگ
ماجرای دیدار شهید باکری با حضرت آیت الله خامنه ای به مدت 20 دقیقه

تبلیغات بنری

jahannews به نقل از یستا