مجله اینترنتی یستا

رسانه تخصصی اینترنتی یستا

«شاهنامه» فردوسی یک باغ پهناور پردرخت است

تبلیغات بنری

به گزارش یستا; در روزهای اخیر فایل صوتی حاوی گفتگوی جلال الدین حمایی (1278-1359) با رادیو صدای ایران منتشر شد. این استاد بزرگ زبان و ادبیات فارسی در این گفتگو – خوشبختانه کیفیت صدا توسط کارشناسان ارتقا یافته است – به درخواست مجری برنامه از فردوسی و شاهنامه صحبت می کند و نکات مهمی را در مورد فرهنگ ایران زمین ذکر می کند. دانش آنها مفید است.

در زیر متن مکتوب این گفتگو را بدون وقفه ارائه کرده ایم، اما از آنجایی که شنیدن سخنان همی به گویش اصفهانی، لحن دلنشین و بیان خاص او فایده دیگری دارد، آن را به صورت آوایی درج کرده و در پایان آن قرار داده ایم. متن; تا زمانی که مورد قبول و بررسی قرار گیرد».

پروفسور حمائی! از اینکه به ما اجازه دادید با شما صحبت کنیم بسیار سپاسگزاریم، خصوصاً در مورد حکیم ابوالقاسم فردوسی که اطلاعات ارزشمندی در مورد دنیای اسرارآمیز مولانا با او دارید و این بار در مورد جهان حماسی – و شاید جنبه های دیگر صحبت خواهیم کرد. در حین گفتگو به جهان حماسی حکیم ابوالقاسم فردوسی اشاره خواهید کرد. [انجام بدهیم]. اجازه بدهید سوال اول را از شما بپرسم تا به ما و شنوندگان صدای ایران بگویید رابطه شما با شاهنامه از چه زمانی شروع شد، از کجا شروع شد و چگونه شروع شد تا به سوالات بعدی بپردازیم.

سؤال شما مربوط به «شاهنامه» استاد حکیم ابوالقاسم فردوسی است که شاهکار شعر و ادب فارسی و یادگار گرانبهای تاریخ و حماسه ملی ایران است. آیا می خواهید در مورد این اثر ارزشمند جاودانگی صحبت کنید؟ خوب است – با پیروی از همین استاد، گفتگوی خود را با تمجید از یزدان پاک آغاز کنیم:

به نام خدا زندگی و حکمت
که بالاترین زین فکر نمی گذرد
پروردگار عالم و فضا
طلوع ماه و زهره و جهیزیه
هر چه زین گوهران بگوید
راه زندگی و خرد را نمی یابی
عاقل حرفش را انتخاب می کند
همان را انتخاب کنید – یا در برخی نسخه ها – کسی را انتخاب کنید که همان را می بیند

فرصتی برای توضیح این اشعار برای شما نیست. بریم سراغ سوال شما: می پرسید کی و چگونه شاهنامه را یاد گرفتم و نظر من در مورد این شاهنامه شگفت انگیز چیست؟

هفت ساله بودم که کتاب «خسروان نامه» را نزد پدرم می خواندم. این کتاب چاپ سنگی در قطعات کوچک با خط زیبای نستعلیق و تصاویر زیبا از شاهان ایران باستان از جمله پشدادی و کیان و ساسانیان نوشته جلال الدین میرزا یکی از شاهزادگان فاضل قاجار بود که خلاصه ای از آثار فردوسی بود. کار می کند. «شاهنامه» از نظر تاریخ که به نثر ساده فارسی و نه عربی نوشته است، در مقایسه با «تاریخ یک فرهنگ لغت» که تاریخ «شاهنامه» را به نثری بسیار بسته و نامفهوم و پر از استعاره نوشته است. وام گیری ها و کلمات عربی. و امثال – امثال و اشعار عربی کرد

همه خانواده ما اهل علم و شعر و ادب بودند. آنها از دیرباز با شاهنامه آشنا بودند. پدرم مردی به تمام معنا در دنیای ادبی، شاعر، هنرمند بود. وی حکمت و فلسفه را نزد مرحوم آخوند ملا محمد کاشانی استاد معروف اصفهان آموخت. خط نستعلیق به ویژه کتیبه های بزرگ را بهتر از همه هم عصران خود می نوشت. ما کاری به این موضوع نداریم. گاهی در سر درس می گفت: «مشخصات این مطالب را بعداً در شاهنامه فردوسی خواهید خواند».

در آن روزها خواندن «نامه گمشده» در هیچ کجا رایج نبود. فقط پدرم این کتاب را انتخاب کرد. در آن زمان، من همچنین نمی دانستم که چرا پدر و مادرم این کتاب را برای درس من انتخاب کرده اند. بعدها فهمیدم که قصدش این است که پایه‌های شناخت من از شاهنامه فردوسی را بگذارد. انصافاً خوب فکر کرد: همان «نام خسرانی» که در هفت سالگی مطالعه کردم هسته مرکزی و سرمایه ارتباط من با شاهنامه شد.

خوب است بگوییم در قدیم آقا! طرح درس هدف خاصی داشت. مثلاً هر که می خواست فرزندش را فقیه تربیت کند برنامه خاصی داشت، نویسندگان و شاعران برنامه خاصی داشتند، پزشکیان برنامه خاصی داشتند، حتی هرکسی که می خواست فرزندانش وزیر شوند، رهبر شوند، مدیرکل شوند و بشوند. سیاستمداران حرفه ای دوره خاصی داشتند.

شاید شما هم بخواهید این درس را بدانید. اما نه، برنامه تغییر کرده است. یعنی مثل امروز نبود آقا! بعد از دیپلم، مدرک شش ساله و مدرک دوازده ساله، دانشجویان در این فکر هستند که باید در چه رشته ای بروند، چه کار کنند و چه پیشینه ای دارند.

به هر حال 10-11 ساله بودم که گزیده هایی از «شاهنامه» و «کلیات» سعدی و «دیوان قاآنی» و «غزلیات» محمدخان دشتی را خواندم. [را]من نزد پدرم درس خواندم. بخش‌های انتخابی را مطالعه می‌کردم، گاهی از خود کتاب، گاهی از روی دستخط بسیار زیبا و نفیسی که پدرم نوشته بود. اولین داستان «شاهنامه» که به من آموخت و از من خواست تا با خط خودم بنویسم، به ویژه خواندن مقدمه آن – که شاهکاری ادبی در توصیف شب و ترتیب داستان است – داستان «بیژن و منیجی» که از داستان است، کتاب‌های منتخب «شاهنامه» اثر فردوسی است.

در چیدمان این داستان نهایت هنرمندی و – شاید بگویید – معجزه کلام و فصاحت است. [را]نبرد و آواز، غزل و حماسه، جنگ و شجاعت را با عشق و عاشقی، خشم و دلسوزی، عشق و کینه، میهن دوستی، دوستی با شاه، درایت و سیاست، پند و حکمت، فداکاری در راه وطن و آرمان وطن گذراند. شاه، فداکاری در راه، نجات محاصره شدگان و دستگیری کشته شدگان و بسیاری از نکات دیگر – که برای رعایت اختصار باید از آنها صرفنظر شود – در این داستان گنجانده شده است و اگر چیزی از آنها باشد، هنوز هم هستند. آن داستان به نظر من در ذهن من است، نتیجه در حافظه من یکسان است، که ده سال است او یازده ساله است:

شب، مانند سطحی که با قیر شسته شده است
بهرام و کیوان و تیر را نیافت
یک گاو نر زنگ زده خیره خواهد شد
گفتم صورت قیر شده است
لشکر شب تاریک بر دشت و ژنده پوش
یک نفر فرشی مثل پر کلاغ پرت کرد
زمین زیر آن چادر آبی
گفتی داخل خوابیدی
تنها چیزی که می گوید باد سرد است
زنگ زنگ را گرد کنید

همانطور که می دانید در تعابیر معنی می گویند حروف نزدیک به هم و اگر حرف در چند کلمه متوالی تکرار شود باعث نفرت و بیزاری از حروف می شود و با بلاغت منافات دارد. گویا کلمات در زبان فردوسی خاصیت زشت خود را از دست داده اند! ببینید می گوید:
زنگ زنگ را گرد کنید

اصلاً قابل درک نیست که این لغزش ها چنین دافعه ای داشته باشد، اما بر شکوه و شکوه کلمه می افزاید.
به هر حال پس از آن داستان، پدرم داستان «رستم و اسفندیار» را به من آموخت و از من خواست که آن را به خط خودم بنویسم و ​​بخشی از آن را کپی کنم. خلاصه رابطه من با شاهنامه فردوسی از دوران کودکی و به دلیل تربیت خانوادگی بوده است. به قول السعدی:
از اونجا با خودم آوردم نه خودم

اجازه بدهید از شما بپرسم که اینقدر مهربانانه درباره شاهنامه صحبت کردید و دو داستان گرم و گیرا شاهنامه را برایمان تعریف کردید، یعنی می خواهم از شما بپرسم که تاکنون چند بار شاهنامه را خوانده اید؟

می خواهم بگویم بعد از آن تاریخی که اشاره کردم، از روزهای کودکی تا کنون، در مدت شصت و هفتاد سال، هر بار شش یا هفت بار کل شاهنامه را از اول تا آخر خواندم و مطالعه کردم. برای یک هدف یادداشت های پراکنده او هنوز در حاشیه و پشت نسخه های اوراق شاهنامه و حده موجود است. برخی از داستان‌ها و موقعیت‌های شاهنامه را – نمی‌توانم بگویم چند بار – و شاید بخشی از آن را بیش از صد بار خوانده‌ام. بازم وقتی خوندمش جدید به نظر میرسید.

گوش دادن به شاهنامه، به ویژه با آواز مردانه خاص آن که از شاهنامه خوانان قدیم بود، بسیار به گوشم خوش و دلنشین است. این علاقه و علاقه که بخش اصلی آن – همانطور که اشاره کردم – حاصل همین تربیت و تربیت خانوادگی و فرهنگ قوی ملی است که نسل به نسل به ارث برده ایم. البته ذوق عقلی و استعداد غریزی نیز برای پذیرش این آموزش لازم است; به قول معروف فطیر است. حالا می‌خواهم یک نکته را به شما بگویم، اینکه شاهنامه‌شناسی کار ساده‌ای نیست.

همانطور که شاهنامه خوانی کار ساده ای نیست.

به طور طبیعی حالا به شما می گویم که شاهنامه خوانی یک هنر مستقل بود. شناخت شاهنامه نیز – به نظر من – هنری مستقل است. همه لیاقت شاهنامه را ندارند. شناخت شاهنامه – به شما گفتم – هنر مستقلی است. داشتن سرمایه و ذوق علمی و ادبی کافی لازم است. به نظر من نویسندگان برجسته ای که در زمینه های مختلف فعالیت می کنند باید مشغله خود را کنار بگذارند و چندین سال از وقت خود را صرف خواندن و تحقیق در شاهنامه کنند. البته «شاهنامه» که به شما می گویم جهت های مختلفی دارد. بخشی از آن را خواهم گفت.

و گمان نکنید که این را چند سالی است که فقط در لغات و دستور زبان و تجزیه می گویم تا زبان فردوسی و مفاهیم لغات و اصطلاحات او را بشناسند و بفهمند و بفهمند. ذهن، معنا و هدف او را نیز باید به دیگران بیاموزند و بفهمند. در غیر این صورت کسانی که حتی یک بار هم شاهنامه را نخوانده اند کاری از دستشان بر نمی آید. به قول معروف دسر را نمی توان در این ظروف چوبی پخت.

در مورد کسانی که به خط شاهنامه می آیند – گفتم – شرط اساسی این است که طبع سالم و ذوق و ذوق مستقیم در منش و غریزه داشته باشند. علاوه بر این، به نظر من، لازم است که خودشان شاعر باشند و از رموز بلاغت، فصاحت، بلاغت و بلاغت آگاهی داشته باشند تا بفهمند فردوسی چه نوع هنری را در شعر شاهنامه وارد کرده است.

به نظر من لازم است دولت اقدام کند. دروس فوق لیسانس شاهنامه شناختن شاهنامه شناختن [تأکید از همایی است]، برای شاهنامه خوانان فصلی خارج از دانشکده – که اهمیت کمتری دارد – تشکیل دهد، چون شاهنامه خوانان قدیمی آقا! درست می خواندند، پیش شاعران و اساتید کلام می رفتند، اشعارشان را می خواندند، چنانکه شعرا و خوانندگان قدیم عرب معروف بودند که برای تصحیح اشعار خود نزد اساتید نحو و نحو و بلاغت می رفتند، سپس می رفتند. و در مجالس می خواندند – و در این مورد داستان ها در کتاب های ادبی است – می رفتند و می خواندند مثل الان است، اما نیست.

اما این دسته بندی هایی که گفتم شرایط و ضوابط دارد. میدونی شرایطش چیه؟ نباید با دست و نیّت ناپاک وارد شد، افراد فاقد صلاحیت به دانش آموزان تحمیل نشد، هر روز نقشه جدیدی با ظاهری فریبنده ایجاد نکرد که نتیجه آن – دانسته یا ندانسته – انحراف از مسیر باشد و انحراف دانش آموزان از آن هدف والا و مقدس و چیزهای دیگری که در سایر دروس علمی و ادبی در مدارس کشور از مقطع ابتدایی تا دانشگاه دیده و تجربه کرده ام – نیازی به ذکر نیست – دستور است. . برجسته کردن این موارد؛ در مورد «شاهنامه» – یعنی مثلاً – فصلی برای تحصیلات تکمیلی آماده کنید، متن «شاهنامه» را از ابتدا تا انتها بخوانید و معنای آن را از زبان او در نوشته هایش تحلیل کنید. بعد بریم سراغ چیزای دیگه آقا! تاریخش، اسطوره هاش، منشأ این اسطوره ها چیه، چرا این اسطوره ها پیدا شده، این اسطوره ها رو با اسطوره های یونان باستان، هند و چین مقایسه کن، این ها رو مقایسه کن. اقیانوسی از دانش است.

تاریخ ایران و جغرافیای ایران آقا! مرزهای ایران و مرزهای ایران در تاریخ که فردوسی می گوید تغییر کرده است. این چگونه توسعه یافت؟ منظورم شاهنامه فردوسی است آقا! باغ بزرگ و وسیعی است پر از درخت که میوه های علمی و ادبی مختلف را می توان از آن چید و به دیگران هدیه داد.

تبلیغات بنری