مجله اینترنتی یستا

رسانه تخصصی اینترنتی یستا

«رسانه خودِ پیام است» | ادبیات الکترونیک و مادیت رسانه (۱)

تبلیغات بنری

نمی دانم هنوز چیزی به نام «دفترچه خاطرات» می فروشند یا نه، اما در دوران کودکی و به خصوص نوجوانی، دفتر خاطرات چیزی بود که همه دخترها داشتند یا آرزوی داشتن آن را داشتند. چی گفتی!

برای کسانی که نمی دانند، اجازه دهید بگویم که این دفتر یک دفتر زیبا، زیبا و با جلد گالینگور بود که اغلب حاوی تصاویری عاشقانه از گل های قرمز، غروب های پاییزی، قلب های خونین و موهای دختری جادویی بود. گاهی در کنار این تصاویر یکی دو بیت عاشقانه با خط نستعلیق نوشته می شد.

خاطرات نسبتا کوتاه بود. صفحاتش مثل یک دفترچه معمولی نبود. حاشیه هر صفحه پر از تصاویر زیبایی بود که نقش قاب را داشتند.

تازه کلاس پنجم را تمام کرده بودم که اولین دفترم را از یکی از دوستانم هدیه گرفتم. من نمی توانستم پوستم را با شادی هماهنگ کنم. صورتی بود و تصویر جعبه ای با دو قلب درخشان روی آن بود.

شروع کردم به نوشتن ابتدا اسامی معلمان دبستانم را یادداشت کردم تا فراموششان نکنم، سپس نام همکلاسی های کلاس پنجم ابتدایی را یادداشت کردم و بعد شروع کردم به نوشتن خاطرات مدرسه به مدت پنج سال. روز اول دفتر نیمه پر بود و من هنوز از خاطرات کلاس اولی گذر نکرده ام.

من تحت تأثیر قرار گرفتم که آن را “دفترچه یادداشت” نامیدند. باید خاطراتت را می نوشتی! طراحان نوت بوک در حالی که فقط 40 صفحه برای نوشتن این همه وقایع مختلف داشتند، چه فکری در مورد خود داشتند؟! حالا که می‌دانستم کلمات زیادی دارم، کوچک‌تر نوشتم، قاب‌های زیبای صفحات را نادیده گرفتم و آنقدر ادامه دادم که از دفترچه نیفتند.

یک سال طول کشید تا بفهمم خاطره فقط یک خاطره است. نمی نشینی و خاطراتت را می نویسی. دفتر خاطرات برای شماست که در آن «کلمات زیبای شاعرانه» بنویسید. این چیزی بود که محیا، اولین دوست صمیمی من، گفت. وقتی دفترم را دید، نه تنها خواندن دفتر خاطرات من با خط خوب برایش جالب بود، بلکه فکر کرد که من در استفاده از چنین دفترچه زیبایی بسیار بد سلیقه هستم!

حرف هایش تند و تلخ بود اما مرا به خودم برگرداند. سخنان شاعرانه! غم های عاشقانه! چرا نفهمیدم؟! چگونه آن همه شمع و گل و قلب در صفحات – مثلاً خوردن توگوشی از معلم کلاس اولم – جای می گیرند؟

سال بعد، نوت بوک جدیدی خریدم که دوستش داشتم، اما یک تفاوت عمده داشت: قفل و کلید.
من از قبل می دانستم چه کار کنم. برای اینکه خودم را تحقیر نکنم، قلمم خوب بود. متن های ادبی تخیلی، عاشقانه و خیره کننده می نوشتم. داشتم متن ها را در دفترچه قفل شده اسکن می کردم. سپس آن را قفل می کنم و کلید را جایی در کشوی کمد پنهان می کنم. مادر و پدرم این صحنه ها را می دیدند و می خندیدند.

یک روز من و چند نفر از دوستانم قرار گذاشتیم تا دفترهایمان را به مدرسه بیاوریم و به هم نشان دهیم. من همچنین با افتخار دفتر خاطرات قفل شده ام را بیرون آوردم تا آن را نشان دهم، اما باز هم موضوع را از دست دادم، زیرا اولاً، بسیاری از بچه ها دفترهای خاطرات قفل شده ای داشتند، و دوم اینکه دفترچه هایشان چیزی بیش از زیبایی بود: آنها قلب های آغشته به رژ لب را می کشیدند. کارت کارت پستال، عکس ستاره های سینما، جک و رز و موارد مشابه. یکی دیگر از ایرادات به دفتر خاطرات من این بود که وقتی دفتر خاطرات قفل شده دارید، باید چیزی داشته باشید که ارزش پنهان کردن را داشته باشد. متون ادبی، حتی متن های عاشقانه، چه نوع «دزدانه ای» در آنها وجود دارد؟

دانش من از “ادبیات الکترونیک” از مفهوم “ماتریالیسم رسانه ای” شروع شد. منظور از ماتریالیسم اطلاعاتی چیست؟ برای پاسخ به این سوال، اجازه دهید به خاطره نوجوانی خود بازگردیم:

دفتر خاطرات یک رسانه است، رسانه ای با ویژگی های خاص خود: یک جلد مقوایی براق زیبا، با تصاویر شاعرانه و عاشقانه، چند صفحه، با حاشیه نویسی در هر صفحه. این رسانه ها با رسانه های Workbook، Due Date، Keysheet و Notebook متفاوت هستند. فرم دفترچه خاطرات با تمام ویژگی هایی که ذکر کردم، مادی بودن رسانه روزشمار است.

موضوع پژوهش های ادبی جهان تا چند دهه پیش غالباً شکل، محتوا و قابلیت های زیبایی شناختی آثار ادبی بود و پژوهشگران کمتر به رسانه ای که ادبیات از طریق آن اجرا می شود، توجه داشتند. این در حالی است که رسانه ها تأثیر انکارناپذیری بر شکل و محتوای ادبی دارند. به این نکته، قول معروف نظریه‌پرداز رسانه، مارشال مک لوهان اشاره می‌کند که می‌گوید: «رسانه خود پیام است». اگرچه ممکن است کمی اغراق آمیز به نظر برسد، اما رسانه نه تنها فرم، بلکه محتوا را نیز به نویسنده تحمیل می کند، یا – حداقل – جهت نگارش را جهت می دهد.

در نگاه اول، دفتر خاطرات برای من مانند یک دفتر خاطرات بود، اما تعداد صفحات کم – بیشتر قسمت های هر صفحه یادداشت های حاشیه ای داشت که عملاً جایی برای نوشتن باقی نمی گذاشت – در کنار این تصاویر عاشقانه، احساسات بورگوی سیزده ساله برای این رمان منجر به نوشتن یک قطعه ادبی – کوتاه و در عین حال شعر شد.

قفل کردن دفتر خاطرات، میل به نوشتن مخفیانه را در دختران نوجوانی که می خواستند بزرگ و مهم به نظر برسند، برانگیخت. همه اینها اثر مادی رسانه ای خاطرات است.

در مورد اهمیت رسانه باید خیلی بیشتر گفت. بسیاری از آنها را در این یادداشت بیان کرده ام. در یادداشت های بعدی بیشتر در مورد آن خواهم نوشت.

تبلیغات بنری

منبع : خبرگزاری shahraranews