خیلی حرف زدم و خاطرات تعریف کردم. همه اینها در گوش شماست، اما از فردین، بهروز و ناصر خیلی حرف زدید.
تو هم از زندگی حرف می زدی. مامان می پریدیم و می خندیدیم و دور تو جمع می شدیم و کار را تمام می کردیم و از حرف هایت لذت می بردیم. آخرین روز کاری سریال دل بود که همه گروه را به ویلای شمالی خود دعوت کردید و ما به دیدارتان آمدیم.
فکر کنم ماه رمضان بود. روزه ام را افطار کردم. باری بعضی وقتا خسته میشی ولی همه میدونن کی هستی و کجا هستی.
آنها به دل شما می نشینند. یادم هست که اوایل که تازه از ایران آمده بودم، با دوستم علی کاز ملاقاتی بین شما و فریدون قالی ترتیب دادیم، با شماره شما تماس گرفتم و شما بی ادبانه جواب دادید.
صدای خنده هایت طنین انداز می شود. من و علی افتخار می کنیم که توانستیم دوستانمان را دور هم جمع کنیم.
اشک هایش را پاک کرد و گفت سعید چطوری؟ چطور هستید؟ گفتم فریدون بیا پیش من. شب سه نفری به خانه الهیا آمدیم. منتظرت بودیم گفتم فریدون نقش (پنجه هایت را مثل شیر حرکت دادی) به من پیشنهاد شد، یکی از آن نقش هایی که من با آن متولد شدم. این روزها نمی خواستم چهره جذاب یک قهرمان سینما را ببینم که همیشه ورزش می کند و حالت دیگری دارد، اما به تو فکر می کردم و نگران تو بودم.
می خواستم همان قهرمان تنگا و کافر و عقاب و خط قرمز بمانم. زندگی دیگری اما ما به یاد خواهیم آورد.
فیلم های شما، خاطرات شما و چهره جذاب سعید راضی که استثنایی و با صدای دوبله ایرج نظریان بود، چه کیفیتی ارزش دیدن دارد. امروز معین صدیقی چند عکس یادگاری برایم فرستاد که خوشحالم کرد. من فکر کردم خوب است که عکس را نشان دهم. یادت گرامی دوستت حامد بهداد. در ماه محرم الحرام 1403 ق. تهران
jahannews به نقل از یستا
مطالب مرتبط
تکذیب افزایش قیمت گازوئیل (۱۵ دی ۱۴۰۳)
فیلمهای بخش مسابقه کوتاه داستانی جشنواره فجر مشخص شد (۱۵ دی ۱۴۰۳)
فرصت طلایی مارسکا به مهاجم سابق بارسا