اسکندر مقدونی پس از فتح بیشتر جهان در زمان خود، تصمیم گرفت آب حیات را به دست آورد و حیات جاودانی پیدا کند، بنابراین نیروهای خود را به تاریکی که گفته می شد آب حیات در آنجا پنهان شده بود، برد و پس از هفده روز به آن رسیدند. دهانه غار تاریکی چون غار تاریک بسیار تاریک بود اسب ها از ورود به غار می ترسیدند و اسکندر هر کاری کرد نتوانست آنها را قانع کند که وارد غار شوند.
در این هنگام پدر اسکندر – که اسکندر او را در جعبه گذاشته بود و با خود آورده بود – سرش را از جعبه بیرون آورد و گفت: «پسرم، هزار بار گفته ام که اگر زیردستان دستور نمیپذیرد، از بستههای حمایتی قانع کننده استفاده کن برای تشویق آنها به اجرای دستورات!
و اسبان دیگر به دنبال آنها می آیند.
پدر کمی فکر کرد و وقتی به نتیجه نرسید، سرش را داخل جعبه گذاشت و دوباره به خواب رفت. اسکندر نیروها را در ورودی غار رها کرد و خود و خدمتکارش با پای پیاده وارد غار شدند، سرانجام پس از جست و جوی طولانی، آب حیات را در ته غار یافتند و بطری را که داشتند پر کردند. وقتی به بیرون از غار رسیدند متوجه شدند که به دلیل اختلاف زمانی بین غار تاریک و دنیای بیرون، یک ساعتی که او در غار سپری کرد صد سال به طول انجامید و همه همراهانش مرده و اسکلت بودند.
اسکندر مشک را به درختی آویخت و به خدمتکارش دستور داد تا ساعتی استراحت کند از آن مراقبت کند. وقتی اسکندر خوابید، غلام هم خوابید. ساعتی بعد پسری از خواب بیدار شد و دید که آب حیات از سوراخ مشک ریخته شده و فقط چند قطره از آن در ته مشک باقی مانده است. غلام چند قطره باقی مانده را خورد و دوباره به خواب رفت.
وقتی اسکندر از خواب بیدار شد، دید که مشک سوراخ شده و آب رفته است. بسیار عصبانی شد و شمشیر را از نیام بیرون کشید و سرش را از بدن غلام جدا کرد. اما چون گلم آب حیات نوشید به زندگی بی سر خود ادامه داد و تا امروز ادامه دارد. اسکندر چون از تاریکی می ترسید نتوانست به غار بازگردد و در وقت مقرر به آب حیات نرسید، زندگی را تسلیم کرد و جهان را از دست او رها کرد.
مطالب مرتبط
نرخ امروز دلار، طلا، سکه و ارز دیجیتال (۲۰ دی ۱۴۰۳) | صعود دلار به کانال ۸۱ هزار تومان
فصل جدید سریال مهیار عیار ساخته میشود
ستاره رئال در آستانه از دست دادن فینال