گزارش دهید شهر Araiws;; 27 دی ماه سال جاری با کشف اینترنت راننده تاکسی در اطراف خودروی خود در جاده های اطراف، ماجرا به وحید هاکور پلیس رازین رزت تحویل داده شد. با کشف هویت این فرد به نام «محمو سی سروان آرمین منین منفیل (افسر پرونده) تحقیقات جنایی آغاز شد.
پس از آن گروه مورد به یافته ها رسیدند که متوفی آن را زن متوفی به نام جواقی عنوان کرد. الف» وارد این پرونده شد و به درخواست پلیس به آنها اتکا کرد و سپس قتل یک نفر به شوخی طراحی شد. به ماشین منتقل شدند.
روز گذشته پس از بررسی های اولیه متهمان برای بازسازی صحنه های جنایت و پاسخگویی به سوالات قاضی خهیر به منزل مقتول منتقل شدند.
جواد متهم به قتل در مقابل مقامات قضایی ایستاد و به سوالات ویژه پاسخ داد.
داستان از چه زمانی شروع شد؟
همسرم شهروند بود و یک سال از هم جدا شدیم و در مراحل پایانی طلاق بودیم و در این مدت فرزندانم را ندیدم.
چه زمانی ازدواج کردید و دلیل جدایی شما چه بود؟
این سال بود. همسرم سند داشت که با او ازدواج کردم و بعد او را با یکی بردیم. تمام وسایل و خانه ها به نام همسرم بود و من از خانه بیرون آمدم و یک سال بچه هایم را ندیدم. چند سال بعد در سال دوم با (همسر مقتول) آشنا شدم که بعد از چند بار متوجه شدم که ازدواج کرده است. اما من رابطه ام را ادامه دادم.
بعدش چی شد؟
من طلاق میدادم و به او گفتند از شوهرش طلاق بگیرد. اما او این کار را نکرد.
در این مدت کجا زندگی می کردید؟
خانه پدری ام را می شناختم.
آیا مرده با طلاق همسرش مخالفت کرده است؟
آری می گوید: می خواهم بمیرم; ولی من طلاق نمیگیرم
چه شد که تصمیم گرفتی او را بکشی؟
اولاً باید طلاق داده می شد. اما وقتی شکست خورد، مجبور شد او را از سر راهش کنار بگذارد.
چه زمانی به این نتیجه رسیدید؟
حدود دو ماه پیش.
چگونه این را اجرا کردید؟
این کار را باید با تبلت یا تبلت انجام دهیم. بعد تصمیم گرفتیم
روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟
ساعت 9 بود که بلند شدم و سامونیان خواب بود و بیدار نبود. او گفت که با گاز گرفتن نمی تواند این کار را انجام دهد. بعد صدا زد: بیا لهش کن.
چه انتظاری داشتی؟
در داخل باغ منتظر ماندم تا ببینم آیا این باغ قادر است با دارو یا گاز مرگ را بکشد. بعد از اینکه گفت نمی توانم از من خواست به خانه بروم.
چه کردی
من داخل سالن بودم و مرده ها خواب بودند.
چه قرصی خورد؟
نمیدونم فقط بهم گفت که قرص داده و من نوع قرص رو نمیدونم. وسط سالن بودم با بانداژ دور گردنم و می خواستم انجامش بدم یا نه.
صدای آن کجا بود و سرعت دور گردنش چقدر بود؟
وقتی وارد شدم سومونیان از خانه بیرون آمد و چهار نفر را به گردنش بست و بعد وارد اتاق شدم.
چطوری خاموش کردی
پارچه را دور گردنش پیچیدند و آماده کردند و آن مرحوم به خواب رفت. آب میوه را گرفتم و نوشیدم. قبل از اینکه استتار را بردارم در صورتش به سمت من چرخید که نبیند و سپس روسری را درآورد.
چه کسی بالش را در صورتش می گذارد؟
یک مغازه خانم را روی صورتش گذاشت تا چهره من را نبیند.
***
من از اول شوهرم را دوست نداشتم
«سامونون ب» متهم بعدی که مقابل دوربین دادگاه ایستاده بود، در پاسخ به سؤالات دستگاه قضایی گفت: ریشه همسرش از ابتدای ازدواج بوده است.
چه شد که این تصمیم را گرفتید؟
شانزده سالم بود که با شوهرم ازدواج کردم. اصلا علاقه ام را دوست نداشتم. بارها به خانواده و همسرم گفتم. اما آنها مجبور به ازدواج شدند. من حتی در زمان ازدواج، “حتی در زمان ازدواج گفتم” مهمت دوستت ندارم “- که آرام آرام گذشت، و حتی زمانی که ازدواج کردیم، من نرفتم یک ماه و نیم، من خیلی از آن متنفرم.
حتی به مادرم گفتم: “مامان! من او را دوست ندارم” گفت: “اشکال ندارد، زندگی خوب و شیرین است، او حتی مرا فریب داد تا باردار شوم و من آنقدر درد و ناراحتی داشتم.” رفتم دکتر و چهار ماهه سعی کردم بچه دار بشم و به همسرم گفتم: “من تو رو دوست ندارم و نمیخوام بچه بدنیا بیارم.” فرزند و تو زندگی را دنبال می کنی».
خلاصه تمام زندگی مان تا زمانی که با یک یهودی آشنا شدم، به همسرم گفتم: «مهمت را بشکنیم. طلسم را به تو می دهم، اموالم را به تو می دهم و اگر بخواهی می کشم، «گفتم می کشم، گیلسمیت را به تو می دهم». این زندگی؟» گفت: «نمی دانم» اما این عشق یکی است: «من به این زندگی راضی هستم».
با جوارد کی آشنا شدید؟
این سال بود.
چطور با هم آشنا شدید؟
قبل از خیابون بود و من چون نتونستم بدم شماره خواهرم که سیم کارت همراهم بود رو دادم. سپس ادامه دادیم. هر چه به شوهرم گفتم او انکار کرد که ما می توانیم کلک را بکشیم.
کی اینو قبول کردی؟
دو ماه پیش بود گفت می کشیمت. این دست توست منم گفتم ولی فکر کردم الکی گفت خب خب. تا روز حادثه خواستیم بریم خونه خواهرم، دوست پسرم گفت: من نیومدم دیروز و هر روز مهمونی داشتیم؟ همین روش بود و نسبت به من و خانواده ام بسیار ظلم بود، اما برای دیگران خیلی خوب بود. همانطور که همه به او قسم خوردند.
در این روز ما در خانه بودیم و او گفت که سر کار رفته و از خانه خارج شده است. اما رسول نرفت و برگشت، گفت: دیشب نخوابیدم و تو مرا داری و من می خوابم. قرص رو خوردم و گفتم تو هم هستی؟ برایش چای درست کردم و قرص را در بخش انداختم.
چند وقته دارو مصرف می کنه؟
دو ماه بود که غذا نخورده بود، چون نخوابیده بود. اصلا نخوابیدی و دکتر تجویز کرده.
چرا بهش دارو دادی؟
یک قرص دادم تا بیدار شوم. چون همیشه بیدار می شد و به من و بچه ها می چسبید. گفتم حالا می خواهد بخوابد، دارو را بخور تا تمام روز بخوابد.
بعدش چی شد؟
بعد زنگ زدم به جواق و پرسیدم کجایی بیا اینجا مالمک میخوابیدم اومد خونه ما قبول کردم. سپس به من گفت: آن را بریز تا حواسش باشد، مرا نخواست. محمود به پشت دراز کشیده بود، گردنش پرت شده بود و بیرون استرس داشت. بعد جواد آمد و روسری را بست و غرق کرد.
ماجرای بالش چه بود؟
جوان گفت: عجله کن که گفتم روی سرش گذاشتم؟ با سر تایید شده، بالش را روی صورتم گذاشتم؛ اما او مقاومت نکرد و حدود پنج تا شش دقیقه بعد، همه چیز تمام شد.
بچه ها کجا بودند؟
پسرم خانه مادرم بود. همیشه اینستاگرام دست دخترم بود، روی کاناپه نشسته بود و داشت با اینستاگرام بازی می کرد.
پس چیکار کردی؟
یک پتو آوردیم و روی پتو گذاشتیم و جلویش گذاشتیم، سپس جواب او را در آغوش گرفت و روی صندلی عقب گذاشت. بعد از آن تا بیست راه رانندگی کردیم. یه مقدار دیگه گرفتم جاووت بردش نمیدونم چیکار کرد. بعد به جاده رسیدیم و ماشین گرفتیم و آمدیم.
شروع کردی؟
ما هم رفتیم تو جاده خاکی و همینطور که یاد روسری داخل ماشین افتادم و جواب اومد جلو. من و دخترم ساکت بودیم و جواود که برگشت گفت: ماشین را هل دادم و به سمت ماشین رفتم.
با ماشین و دکمه ماشین چیکار کردی؟
نمی دانم و یادم نیست. بعد که رسیدیم خونه با تلفن تماس گرفتم و به خودم گفتم زنده است و جواب تلفنش را دادم.
***
سوئیچ و تلفن در بیابان
در پاسخ به این که چه می توانی توقف کنی و برو و تلفن دیر کنم؟ او پاسخ داد: روسری را یادم نیست، اما گوشی را بریدم، خاموش کردم، سیم کارت و گوشی را شکستم و دور انداختم. اما این به دلیل تحقیقات مظنونان پلیس و دو سه روز بعد از جنایت بود که با عجله تلفن همراه شد.
***
7 روز قبل از جنایت
قبل از روز جنایت، زن جوان اقدام به خودکشی کرد. اما او به آن پاسخی نداد.
چه شد برای کارهایی که در روز پنجشنبه انجام می دهید؟
شوهرم با جواد – امیدوار بود که جواد به ما وام داده باشد. از آنجایی که بدهی ما به بانک خیلی زیاد بود، وام می گرفتیم. محمود از او خواست که به ما قرض بدهد. مجبور شدیم وام بگیریم از جاورد تمرین کردیم. شوهرم به جواق گفت: روز پنجشنبه مرخصی داشتم و دنبال وام می گشتم و سعی می کردم وام بگیرم.
جواب درب خانه آمد و نیم ساعتی که فهمیدم محمود را گفتم، به جاورد گفتم: تو حموم پنهان شدم، گفت: چرا؟ من هم با او موافق بودم.» گفتم: «به او زنگ زدم و جواب تلفنش را نداد. بگیر، من می گویم. “
جواب رفت تو حموم و اومد سمت محمود و زد به چایی و گفت: الف آقا این آقا اینجا کجاست؟ گفتم: «تو حموم پنهانش کردم؛ چون اخلاقت خیلی بد است و به همه چیز و همه کس مشکوک هستی، من این کار را کردم.» بعد جواب آمد و تمرینش را داد و با دستگاه وای فای دریل کرد و گفت قرض بگیر که او. فقط نیاز به ارائه ضامن دارد
شوهرم گفت: “خوب، من ضمانت میکنم و میگویم، همان روز، من و محمود با هم بحث میکنیم. خیلی حرف زدیم و با بچه ها رفتیم خونه مادربزرگم.
چرا باز کرد؟
این عادت بدی است، خانه مادرم قبلا این کار را کرده است. متوجه شدم که اجاق گاز باز است، اما نه. با خودم گفتم می خندد و مرده است. وقتی از خواب بیدار شد، به من زنگ زد و گفت: میری وقتی گاز می گیری، گفتم نمیری، کمی بحث کردیم و از من خواستیم بیایم خانه.
اول نخواستم، «اگر نه، دنبالت می گردم»، دوباره بعد از قضیه، جواب را برای جوارد فرستادند و آقا محمود با هم صحبت کردیم روز جمعه گفت: “جواب یکی از دوستان خانواده ماست، اگر بخواهم با کسی دوست شوم، او یا آدرس خانه ام را نمی شناسم، او موافقت کرد و سپس به پاسخ گفت: “جواب دادم.” مطمئناً این بخشی از پیام هاست این پیامها را داشتند و جواب را قبلاً در ذهن داشتند، او به من گفت: «دوستت دارم و حتی اگر به تو خیانت کنم، این عشق یکدلانه است و ادامه دارد». برای چند سال، دوباره گفت.
قرار بود چیکار کنی؟
با جوارد و محمود ازدواج کن.
***
متهم قتل نیز در پاسخ به این سوال که می خواستید چه کار کنید؟ او با صراحت گفت: من جدا می شوم اما می رفتم و می خواستم اعدام کنم.
مطالب مرتبط
ضرورت چارهاندیشی در برداشت آب از دشتهای خراسان رضوی و مدیریت مصرف | بحران آبی در شرق کشور نمود بیشتری داشته است
حذف فیلم زمانی در ابدیت از جشنواره فجر
احتمال جدایی نصیرزاده از فولاد خوزستان