مجله اینترنتی یستا

رسانه تخصصی اینترنتی یستا

این زن را ابومهدی «طوعه»ی زمان صدا می‌کرد!

این زن را ابومهدی «طوعه»ی زمان صدا می‌کرد!

تبلیغات بنری



به گزارش سایت جهان نیوز به نقل از خبرگزاری فارس، در داعش یک بار یک نفر آدرس یا غذا و آب به یک فراری می دهد، کافی است او، تمام خانواده اش و خانواده های دخترانشان را قتل عام کنند اگر کسی وارد آنجا شود، در خانه خود را به روی فراریان می گشاید و آنها را پناه می دهد. فردی مانند ام قصی، زنی از عراق، در دوران حکومت وحشتی که داعش برای خود در عراق ایجاد کرد. درب خانه اش را به روی چند زندانی فراری گشود و برده زمان خود شد! طوی تنها حامی مسلمانان در کوفه بود. هنگامی که مردان رسم نامردی را انجام دادند و پشت مسلمانی را خالی کردند، این طوی بود که مردانه عمل کرد و مردم کوفه را گرد هم آورد تا مسلمان در این شهر پناه و آشنایی پیدا کند، اگر فقط برای چند ساعت باشد. بانوی تأثیرگذار عاشورا که شجاعت مثال زدنی اش بخشی از حماسه کربلاست و الگوی بسیاری از زنان مسلمانی چون «ام قصی» است!

 



رویاهای دست نیافتنی برای زنان!


وقتی صحبت از زنان تأثیرگذار کربلا می شود، رسیدن به جایگاهی مانند آنها در زندگی برای ما آرزویی دور از ذهن و دست نیافتنی به نظر می رسد. اما این رویاها هر چقدر هم که دور باشند محال و دست نیافتنی نیستند و گواه آن روزگار ماست! «علیه خلف صالح» ملقب به ام قصی، زنی اهل سنت در شهر العالم در شمال تکریت عراق است که در شرایط امروز مانند زنان بزرگوار عاشورا عمل کرد و ثابت کرد که هر کجا کربلا باشد می تواند طوی باشد. ، ام البنین، رباب و … داعش زخمی عظیم در دل علی صالح ایجاد کرد که سر شوهر و پسر و برادرزاده اش را برید. با اینکه ام قصی یک شبه غم و اندوه شدیدی داشت و به دلیل سنگینی این درد موقتاً حافظه خود را از دست داد، اما این جنایت او را به هیچ وجه ترسی از داعش نکرد. او هم مثل همه مادران عراقی می ترسید که نیمه های شب هیولاهای داعشی وارد خانه اش شوند و بچه های دیگرش را به خاطر کارهایی که کرده بود ببرند، اما وقتی برای مظلوم ایستادگی می کرد، این ترس ها و دغدغه های شخصی اش تبدیل شد. کم اهمیت. شاید این همان چیزی است که علیا خلف را از سایر زنان شهر و نزدیکان طوی متمایز می کند!



وقتی عالیه از اطاعت الگو گرفت!


در 12 ژوئن 2014 پس از سقوط موصل و تکریت، نیروهای داعش عملیات کشتار جمعی را در پایگاه هوایی اسپیچر آغاز کردند و صدها دانش آموز مظلوم نیز به شهادت رسیدند. به طور دقیق تر، 1732 دانش آموز زیر 22 سال که اکثراً شیعه و غیرمسلح بودند در این پایگاه به اسارت داعش درآمدند و پیش از آن بمباران شدند. برخی را قبل از تأثیر گلوله های داغ و کشته شدن آنها زنده به گور می کردند. اما سرنوشت برای همه یکسان نبود، عده ای از سربازان عراقی توانستند از آن مسلخ تکفیری ها بگریزند و راهی نامعلوم شوند. با این حال، آنها هیچ امیدی به امنیت از دست داعش یا یافتن سرپناهی نداشتند. وقتی یکی از دانش آموزان فراری که اتفاقاً دوست خالد پسر ام قصی بود با او تماس گرفت و به او گفت که در بیابان آواره هستند و همه نیروهای داعش به دنبال آنها هستند و جایی برای رفتن ندارند، ام قصی. لحظه ای درنگ نکرد و پسر و دخترش را به جستجوی دانش آموزان فرستاد. او می‌دانست که اگر داعش و نیروهایش که هر ورودی و خروجی را چک می‌کردند و هر رهگذری را زیر نظر داشتند، می‌دانستند که حتی او با یکی از آنها صحبت کرده بود، تنش را از بین می‌بردند. اما ام قصی هم از این کار پیروی کرد. همسایه دلش را سخت کرد تا آن روزها که عبیدالله اعلام کرد هر که مسلمانی را پنهان کند در امان نیست و هر که او را تحویل دهد برایش ثواب است. نیمه های شب سفیر امام حسین علیه السلام در کوفه جایی برای رفتن نداشت و به دیوار در طوی تکیه داده بود. او همچنین می‌خواست رسم مهمان نوازی از غریبه‌ها و نوشیدن آب سرد و دلپذیر را به انجام برساند.



58 دانش آموز از داعش جان سالم به در بردند


پیروی از فرمان راز پیروزی ام القصی بود، زیرا او و خانواده اش همه 58 دانشجوی آواره و فراری را نجات دادند. خانه او پناهگاه غریبه ها شد و او مانند پسرش خالد، مادر آنها بود. حتی مکیسی آستین ها را بالا زد و کارت شناسایی جعل کرد تا آنها در امان باشند. وقتی از او می پرسند که چرا با تمام خطراتی که در انتظارش بود این کار را کرد؟ او می گوید: من مادر داغدیده ای بودم و این جوانان فرزندان این مملکت هستند.

نمی خواستم مادر دیگری غمگین شود و خانواده های بیشتری از بین بروند. خون بچه های من رنگین تر از خون بچه های دیگر نبود. با وجود اینکه فشارهای زیادی را تحمل کردم، اما در تمام مدتی که خالد و دخترم برای نجات چند جوان با قایق رفتند، به یاد و از خدا می خواستم که بچه های بی گناه ما را حفظ کند و خدا را شکر آنها به سلامت برگشتند و ما چند گروه دیگر جوانانی که تعدادی از آنها کرد، برخی ترکمن، برخی از آنها اهل بغداد و برخی از شیعیان جنوب هستند را نیز نجات دادند، اما آنها جوانان شریفی هستند و هنوز به دیدار من می آیند.



زنی به نام ابومهدی آخرالزمان!


در حالی که این جوانان در حال نجات بودند، داعش از فعالیت های ام القصی و خانواده اش مطلع شد و آنها را به مرگ وحشتناک تهدید کرد. پس از تسلط نیروهای حشد الشعبی بر منطقه العالم و برقراری امنیت، آنها مجبور به ترک منطقه و بازگشت به زادگاه خود شدند. پس از نجات، پنجاه جوان مرا «مادر عراق» خطاب کردند و در سال 2015 مدال افتخاری از دولت عراق دریافت کردم. او تنها بانوی حشد الشعبی شد و چندین بار با دو سردار شهید ابومهدی المهندس و حاج قاسم سلیمانی دیدار کرد و او را ابومهدی از طایفه عصر نامیدند. اما چیزی که او را بیش از همه خوشحال کرد، جان عزیزی بود که نجات داد و در یکی از موقعیت های زندگی مانند یک بانوی نجیب رفتار کرد.

تبلیغات بنری

jahannews به نقل از یستا