مجله اینترنتی یستا

رسانه تخصصی اینترنتی یستا

آزاد از زندان، اما اسیر نگاه اجتماع

تبلیغات بنری



به گزارش یستا; آنها او را با چشم‌بند و غل و زنجیر به زندان بردند. قتل برای یک پسر چهارده ساله لاغر خیلی سنگین است. نیما هنوز نمی داند چه اتفاقی افتاده و چگونه در آن لحظه دیوانه شده و تیغه فرش به شریان پدرخوانده اش برخورد کرده است. او جز فریادهای ممتد مادرش که برای نجات جان شوهرش درخواست کمک می کند، به یاد نمی آورد که بعد از آن چه گذشت.

نیما جز آن فریادهای دلخراش چیزی به یاد نمی آورد، اما بعد از اینکه متوجه می شود پدرخوانده اش زنده نیست، خوشحال می شود، حتی اگر تقصیر او باشد. به قول خودش دیگر نمی توانست در کنار یک موجود کثیف زندگی کند. نیما چندین بار مورد تجاوز ناپدری قرار گرفته بود و از قیافه های او می ترسید بهتر است چنین «چرندیات» در دنیا وجود نداشته باشد. نیما به کانون اصلاح و تربیت مشهد منتقل شد. حکم دادگاه در جرم قتل عمد قصاص است. معنای قصاص و بسیاری از الفاظ حقوقی و قضایی دیگر در این عصر برای او ناآشنا است.

او می داند که تا رسیدن به سن قانونی (هجده سال) برای اجرای حکم، باید در کانون اصلاح و تربیت بماند. کوتاه ترین دوره ممکن، یعنی چهار سال. هر روز که می گذرد، بیشتر با معانی کلمات آشنا می شود. این انتقام مترادف با مرگ است و او باید خود را برای پذیرش این موضوع آماده کند.

پایان جمله؛ آغاز دردسر

از دیگران شنیده بود که صندلی را از زیر پایش می کشند و در کمتر از ثانیه همه چیز تمام می شود و ارتباطش با دنیا قطع می شود. نیما از هجده سالگی و خداحافظی دنیا می ترسید. اما روزی که کوپن آزادی را در کف دستش گذاشتند و کیف مشکی کوچکش را برای عزیمت آماده کردند، لبخندی بر لبانش نقش بست. زمانی که گروهی وارد عمل شدند و رضایت خانواده مقتول را جلب کردند و حکم قصاص صادر شده علیه او را لغو کردند، متعجب شد.

او از زندان آزاد شد اما پس از آن روزها دیگر نتوانست خود را پیدا کند. بسیاری از محکومان پس از آزادی با مشکلاتی مواجه می شوند، زیرا نمی دانند با این سابقه بد که هرگز از پرونده زندگی آنها پاک نمی شود، چه کنند.

ماجرای طلافروش معروف در مشهد یکی از این نمونه هاست. او فردی شناخته شده در بازار طلا است و تا زمانی که ورشکست شد به نام و آبروی خود قسم می خورد. زائر زندگی پر فراز و نشیبی داشت; پس از فوت پدر و با فاصله ای چند ماهه با مرگ مادر خلوت کرد و از ده دوازده سالگی انواع کارها را امتحان کرد. هزینه عروسی و کرایه خانه را هم خودش می پردازد، سپس شروع به خرید و فروش طلا می کند.

به زودی Zerovam شغل خود را پیدا می کند و تجارت او رونق می گیرد، اما ناگهان صفحه ورق می شود. چک هایش برگشت می کند و او نمی تواند آنها را بپردازد. او ناگهان خود را در جمع مجرمان می بیند. حکم او زیاد طول نکشید، اما او به “رکورددار” تبدیل شد و این برچسب روی او ماند. الحاج پس از مدتی خانه نشینی سکته کرد و دیگر نه به همان شخصی که قبلا بود برمی گردد و نه به بازار و کارش. هنوز انگار از زندان رهایی نیافته و از وحشت آن روزهای تلخ رنج می برد، مثل نیما که پس از آزادی از کانون اصلاح و تربیت به افسردگی شدیدی فرو رفته و همچنان تحت درمان است.

او بی گناه است، اما من او را نمی بخشم

چالش های روحی تنها بخشی از مشکلات زندانیان آزاد شده است. موضوع دیگر آنها اشتغال و کسب و کار است. لازمه بسیاری از کارفرمایان در جذب و استخدام این است که سابقه بدی نداشته باشند که درست به نظر می رسد اما معمولاً این نوع طرد آنها را دوباره در بستر آسیب های اجتماعی قرار می دهد.

اطلاعات حکایتی ارائه شده توسط گروه های حمایت از زندانیان حاکی از آن است که تقریباً همه این مددجویان پس از گذراندن دوره زندان تمایل به بازگشت به جامعه دارند و این کمترین چیزی است که می توانند بخواهند. البته معمولا این درخواست پاسخ مثبتی از سوی جامعه دریافت نمی کند. نه تنها مردم، حتی اعضای خانواده نیز آغوششان را باز دارند.

آسیا نام مستعار اوست. حالا بی گناهی همسرش برای او ثابت شده است، اما دیگر دیر شده است و «آبرویی که از او افتاده است، باز نمی گردد». در حضور خانواده و اقوام نمی تواند سرش را بلند کند. در این سال که حامد به اتهام حمل مواد مخدر دستگیر شد و بعداً ثابت شد که نقشه یکی از دوستان نزدیکش بوده و بی گناه بوده، مورد تمسخر بزرگسالان و کودکان قرار گرفته است. آسیه می‌گوید: این سخنان روح و روانم را فاسد کرد و با اینکه می‌دانستم حمید بی‌گناه است، اصلاً نمی‌توانم بازگشت حمید را قبول کنم. برای همین درخواست طلاق دادم. زندان شهرت بدی دارد.

افزایش پذیرش زندانیان آزاد شده

امیدوارم روزی که سنگ بنای زندان برای تنبیه و تنبیه گروهی برای جلوگیری از ارتکاب جرم گذاشته شود، این فرهنگ به گونه ای نهادینه شود که پس از آزادی، فرد دیگر مجرم نباشد. او در یک زندان بزرگتر زندانی است. در خصوص لزوم حمایت از زندانیان پس از آزادی از زندان با فروغ رضایی مقدم، رئیس هیئت مدیره موسسه ارتقا و ارتقای سلامت و امنیت اجتماعی خانواده و بانوان فروغ رضایی امید گفت و گو کردیم. این نهاد از سال 1390 به عنوان جهاد آزادسازی زندانیان فعالیت می کند.

شهرآرا: پذیرش اجتماعی پس از خروج از زندان چقدر در پیشگیری از ارتکاب جرایم بیشتر موثر است؟

در این زمینه باید جامعه و افراد را از هم جدا کنیم. خوشبختانه برخی از افراد آنقدر با فرهنگ هستند و درک خوبی دارند که به راحتی می پذیرند به اعضای این گروه کمک کنند. اما در کل جامعه به اصطلاح زندانی را نمی پذیرد. زنی بود که با اینکه به قید وثیقه زندانی شده بود اما با اطلاع نزدیکانش کاملا طرد شد. یکی از مشکلات ارباب رجوع عدم طبقه بندی جرایم است. برخی از مددجویان زندان مهریه بدهکار هستند یا مشکل مالی دارند. چرا باید این افراد در کنار کسانی باشند که مرتکب جنایاتی مانند قاچاق مواد مخدر شده اند؟

شهرآرا: آیا زندان بهترین راه تنبیه مردم است؟

افزایش روزافزون زندانیان بیانگر آن است که حبس راه حل مناسبی نیست و بهتر است به روش های جایگزین متوسل شود. اغلب مادران زندانی معمولاً فرزندان بزهکاری دارند. برای اکثر مجرمان، به ویژه جرایم جزئی، نباید از زندان استفاده شود. چند سال پیش تصاویری از بچه های خلافکار را در تلویزیون پخش می کردند. من به این موضوع اعتراض کردم، زیرا وقتی قبح تکلیف از کودک برداشته شد، هر اشتباه و جنایتی از او انتظار می رود. وقتی آبرو و حیثیت انسان خدشه دار شد چیزی برایش باقی نمی ماند و مطمئن باشید از تبهکاری در امان نیست.

شهرآرا: پیشنهادی برای جلوگیری از این چرخه دارید؟

من بارها پیشنهاد داده و گفته ام که چرا نباید بین زندان و دادگاه یک ساختمان منظم با کارشناسان مختلف روانشناسی و اجتماعی برای ارتباط با مددجویان وجود داشته باشد. علاوه بر این، زندانیان به هر دلیلی همچنان اعضای جامعه ما هستند که به زندان محکوم می شوند. از خودم شروع کردم؛ شماره تماس من در دست بسیاری از مشتریان است تا هر زمان که خواستند با من صحبت کنند.

آنها باید به ما اعتماد کنند. اخیرا یکی از این وام خواهان از من وامی خواست که شاید آن را پس ندهم اما من آن مبلغ را به او دادم. می خواستم به او بگویم که به او اعتماد دارم و این ممکن است انگیزه ای برای او ایجاد کند. ما باید ساختار، گفتار و رفتار خود را اصلاح کنیم. کافی است این جمله را از زبان یک نفر به کودک یا نوجوان بگویید: «پدرت زندانی یا اعدام شده و…»، ببین این جمله چه تأثیری در خانواده دارد.

تبلیغات بنری

منبع : خبرگزاری shahraranews