مجله اینترنتی یستا

رسانه تخصصی اینترنتی یستا

آخرین ساعات عمر پیامبر چگونه گذشت

تبلیغات بنری

به گزارش سایت یستا ، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در روزهای آخر عمر خود گاهی به مسجد می رفت و با مردم نماز می خواند و مطالبی را یادآور می شد.

داستان انتقام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
در یکی از روزهای بیماری در حالی که سرش را جامه پوشانده بود و امام علی (علیه السلام) و فضل بن عباس را زیر بغل گرفته بودند، وارد مسجد شد و بر منبر ایستاد و شروع به صحبت کرد. گفت: مردم! وقت آن است که از تو ناپدید شوم. اگر به کسی قولی داده ام حاضرم به آن عمل کنم و هرکس از من درخواستی دارد نحوه پرداخت را به من اطلاع دهد.

در این هنگام مردی برخاست و گفت: چندی پیش به من قول دادی که اگر ازدواج کنم با پولی به من کمک کنی.

فوراً پیامبر به فضل دستور داد تا مبلغ مورد نیاز را به او بپردازد و او از منبر پایین آمد و به خانه خود رفت.
سپس در روز جمعه، سه روز قبل از مرگش، دوباره به مسجد آمد و شروع به سخنرانی کرد و در خطبه گفت: کسی حق دارد قیام کند و مرگ مرا اعلام کند که قصاص در دنیا آسانتر از قصاص است. قصاص در قیامت

در این هنگام سواده بن قیس برخاست و گفت: هنگامی که از طائف برمی‌گشتی، بر شتر سوار بودی، تازیانه را بلند کردی تا به شکمت بزند. حالا من برای انتقام آماده ام.

پیامبر دستور داد بروند و همان تازیانه را از خانه بردارند. سپس برای انتقام پیراهن خود را به رنگ «سیاه» بلند کرد.
اصحاب رسول خدا با دلهای غمگین و چشمانی اشکبار و گردن دراز و گریه های نومیدانه منتظر بودند تا ببینند نهر به کجا ختم می شود. آیا واقعاً «سیاهی» تحت عنوان انتقام جویی قرار می گیرد؟ ناگهان سواده را دیدند که سینه رسول را می بوسد. در این هنگام پیامبر او را ندا داد و فرمود: خدایا! پرش از «السواد» که پیامبر اسلام در آن رحلت کرد. (مناقب ابوطالب ج 1 ص 164 )

البته باید به این نکته اشاره کرد زیرا زدن شلاق به شکم سوادا عمدی نبوده است. از این نظر او حق انتقام نداشت، بلکه با پرداخت دیه جبران می شد. اما پیامبر می خواست نظر خود را تأیید کند.

وخامت حال پیامبر اکرم (ص) / فاطمه الزهرا (س) در کنار پیامبر (ص)
گزارش‌هایی که از داخل خانه می‌آمد، حکایت از زوال روحیه پیامبر داشت و امید به بهبودی او را از بین می‌برد و تأیید می‌کرد که در این دنیا جز چند ساعت رحمی نخواهد بود.

جمعی از اصحاب پیامبر(ص) علاقه مند بودند که از نزدیک رهبر خود را زیارت کنند، اما وخامت حال پیامبر(ص) به جز اهل بیت اجازه ورود و خروج به حجره ای که ایشان وارد شد را نمی داد.

دختر گرامی و صحابه پیامبر، فاطمه سلام الله علیها در کنار تخت پدر نشسته بود و به چهره نورانی او نگاه می کرد. دید که عرق مرگ مثل مروارید از پیشانی و صورت پدرش جاری است.

فاطمه الزهرا سلام الله علیها با دلی سنگین و چشمانی اشک آلود و گلویی خفه، شعر زیر را که یکی از اشعار ابوطالب درباره رسول اکرم است زمزمه می کرد:

عبید استصقی الغام، بوجیه سمال الاطمی، نام های الارمل

چهره ای درخشان با بارانی که از ابرها می بارد، او پناهگاه یتیمان و نگهبان زنان بیوه است.

در این هنگام پیامبر چشمان خود را باز کرد و با صدای آهسته به دخترش فرمود:

این شعری است که ابوطالب در مورد من سروده است، ولی بجاست این آیه را بخوانیم: عذاب تو، و هر که پشت فلانی را برگرداند، «به خدا سوگند به امر و تقدیر خدا» ضرر کرده است. متشکرم.»

محمد پیامبر خداست و پیامبران پیش از او رفتند. اگر بمیرد یا کشته شود به دین پدرانتان باز می گردید؟ هر کس به دین پدران خود بازگردد، خداوند هیچ زیانی به او نمی رساند و خداوند به شکرگزاران پاداش می دهد.

سخنان پیامبر(ص) به دخترش فاطمه(س)
در تمام روزهایی که پیامبر در بستر بودند، فاطمه (سلام الله علیها) در کنار بالین پیامبر می نشست و لحظه ای او را رها نمی کرد. ساعتی پیامبر به دخترش اشاره کرد که با او صحبت کند.

دختر پیامبر کمی خم شد و سرش را به پیامبر نزدیک کرد. سپس پیامبر به آرامی با او صحبت کرد. کسانی که در کنار بالین پیامبر بودند صحت حدیث خود را نمی دانستند.

وقتی سخنان پیامبر تمام شد، فاطمه الزهرا به شدت گریه کرد، اما با این حال، پیامبر بار دیگر به او اشاره کرد و آهسته با او صحبت کرد. این بار الزهرا با چهره ای گشاده و خندان و لبانی خندان ظاهر شد.

وجود این دو موقعیت متضاد در دو زمان موازی باعث تعجب حاضران شد. پس از دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله خواستند که صحت سخنان پیامبر را به آنان بگوید و علت وقوع این دو حالت را برای آنان توضیح دهد. الزهرا گفت: من راز رسول خدا را فاش نمی کنم.

پس از رحلت پیامبر، حضرت زهرا (سلام الله علیها) به اصرار عایشه حقیقت امر را به آنان گفت و فرمود: پدرم برای اولین بار خبر رحلت خود را به من داد و اشاره کرد که از آن بهبودی نمی یابم. این بیماری به همین دلیل گریه کرد و به من رحم کرد، اما دوباره به من گفت که تو نفر اول خانواده من هستی و به من ملحق می شوی. این خبر باعث خوشحالی و خوشحالی من شد و متوجه شدم که بعد از مدتی به پدرم می پیوندم.

(الطبقات الکبری ج 2 ص 247 و الکمال فی التاریخ ج 2 ص 219 ).

فرمایشات پیامبر اکرم (ص)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در دوران بیماری خود به یادآوری حاجات می پرداخت و در آخرین روزهای بیماری به نماز و نظارت مکرر بر احوال قوم خود سفارش می کرد و می فرماید:

با بردگان (خادمان و زیردستان) مهربانی کنید، به خوراک و پوشاک آنها توجه کنید، با آنها مهربانانه صحبت کنید و خوب معاشرت کنید.

روزی کعب الاحبار از خلیفه دوم پرسید: پیامبر هنگام وفات چه فرمود؟ خلیفه به امیرالمؤمنین علیه السلام که در آن مجلس حضور داشت اشاره کرد و گفت: از او بپرس. امام علی علیه السلام می فرماید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در حالی که سر بر شانه من گذاشته بود می فرمود: «نماز، نماز». (الطبقات الکبری ج 2 ص 254 )

پیامبر در دست چه کسی از دنیا رفت؟
رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلم در آخرین لحظات عمر چشمان خود را گشود و فرمود: برادرم را دعوت کن تا بیاید و بر بالین من بنشیند.

همه فهمیدند که منظورش علی (علیه السلام) است. حضرت علی (علیه السلام) در کنار تخت او نشست، اما احساس کرد که پیامبر می خواهد از تخت بلند شود. علی پیامبر را از روی تخت بلند کرد و به سینه اش تکیه داد. (همان، ص 263)
طولی نکشید که آثار مرگ بر وجود بزرگوارش نمایان شد. شخصی از ابن عباس پرسید: پیامبر در چه کسی وفات کرد؟ ابن عباس گفت: پیامبر اکرم در حالی که سر در سینه علی (ع) بود از دنیا رفت. همین شخص افزود که یکی از همسران پیامبر ادعا می کند که سر پیامبر در هنگام مرگ بر سینه او بوده است. ابن عباس گفته او را تکذیب کرد و گفت: پیامبر (ص) در آغوش علی (ع) از دنیا رفت و علی و برادرم الفضل او را غسل دادند.

(همان، ص 263)

امیرالمؤمنین در یکی از خطبه های خود به توضیح این مطلب می پردازد و می فرماید: «و رسول الله صلی الله علیه وسلم رحلت کرد و او سر علی الصدری بود… و آن است. فرمان شستن و فرشتگان حمایت».

پس پیامبر در حالی که سرش بر سینه من بود از دنیا رفت. من او را غسل دادم در حالی که فرشتگان به من کمک می کردند.

آخرین جمله ای که پیامبر اکرم (ص) در دنیا فرمودند چیست؟
جمعی از علما نقل می کنند که آخرین جمله ای که پیامبر در آخرین لحظات زندگی خود فرمود، این بود که: «نه، اعلی صحابه».

گویی فرشته وحی او را در هنگام قبض روح او را نیکوکار قرار داده بود که بهبود می یابد و دوباره به دنیا باز می گردد و یا رسول الله روح آن بزرگوار را می گیرد و به منزل دیگری می شتابد. پیامبر با این جمله قبلی به رسول اطلاع داد که می خواهد به خانه دیگری بشتابد و نزد کسانی که در آیه بعد آمده است بماند.

«پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم راست گفت.
آنها با کسانی هستند که خداوند بر آنها صلوات داده است، از انبیا و صالحان و شهدا و صالحان و آنها اصحاب خوبی هستند.

پیامبر این جمله را گفت و چشم و لبش به هم رسید. (علم الفری ص 83)

رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بزرگترین مصیبت تاریخ جهان است. بهترین مخلوق عالم ممکنات دنیا را ترک کرد تا هیچ موجود دیگری پیامبر و فرستاده ای از جانب خداوند را با چشمان زمینی نبیند!

روزی که رسول خدا صلی الله علیه و آله رحلت کرد/اولین کسی که برای پیامبر صلی الله علیه و آله دعا کرد.
روح مطهر و والای آن سفیر الهی بعدازظهر روز دوشنبه 28 صفر بر پیکر مکرمش بدرقه شد.

اولین کسی که برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دعا کرد، امیرالمؤمنین علیه السلام است. سپس یاران پیامبر بر جنازه مبارکش نماز خواندند و این مراسم تا عصر روز سه شنبه ادامه یافت.

سپس مقرر شد جسد مطهر پیامبر را در همان حجره ای که در آن وفات یافت، دفن کنند.
ابوعبیده جراح و زید بن سهل قبر آن حضرت را آماده کردند و امیرالمؤمنین به کمک فضل و عباس او را دفن کرد.

سرانجام خورشید زندگی شخصی که با فداکاری های مستمر خود، سرنوشت بشریت را تغییر داد و صفحات تازه و درخشانی از تمدن برآمده از جهان مرئی را در برابر انسان گشود. (بسط الزمان، آیت الله جعفر سبحانی، ص 940)

چگونه فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) خبر رحلت پیامبر را اعلام کرد؟
پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، فاطمه سلام الله علیها در حالی که اندوهگین بود به جمعی از زنان گفت: ما از آن خدا و از آن او هستیم. ما برمی گردیم، خبر» که آسمان از ما بریده شد. همه ما از آن خدا هستیم و به سوی او باز خواهیم گشت. ما از وحی و اخبار منقطع شدیم.»

از معاذ بن جبل روایت شده است که فاطمه سلام الله علیها پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله گریه بسیار کرد و گفت: ای ابو جبرئیل به تو آسیب نرسان. . خبر بهشت ​​متوقف شود، زیرا وحی برای ما برای همیشه از جانب خداست.

ای پدر! جبرئیل را بعد از تو باید جلال دل نامید. [با وفات تو] اخبار آسمانی قطع شد. ای پدر! دیگر آیاتی از جانب خداوند برای همیشه فرستاده نخواهد شد.

گاهی این اشعار را می خواند:

«اگر مرده بمیرد، مرده را یاد کن که خداوند بزرگ است».

او امیدوار است که غم های زندگی رسول خدا در قبر زیاد شود.

همه می میرند، حافظه شان کم می شود، به جز پدرم که هر روز حافظه اش بیشتر می شود.

وقتی غم و اندوه در جانت زیاد شد، فکر کن که آیا رسول خدا زنده است یا در عالم قبر (برزخ) از دنیا رفته است؟

تبلیغات بنری

jahannews به نقل از یستا